۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

حضرت مهدی علیه السلام محبوب پاکان


پدیدآورنده:خدامراد سلیمیان ،

محبوب پروردگار
بدون تردید، اساس تمام دوستیها خداوند است و هر آنکس که دوست‏خداست; محبوب قلبهای پاک نیز هست . از این رو در ابتدا روایتی را که در آن خداوند محبت‏خویش را نثار آخرین امام معصوم علیه السلام نموده است‏به گوش جان می‏شنویم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان الله عزوجل اوحی الی لیلة اسری بی: یا محمد! من خلفت فی الارض فی امتک؟ - وهو اعلم بذلک - قلت‏یا رب اخی . قال: یا محمد علی بن ابیطالب؟ قلت: نعم یا رب . قال: یا محمد انی اطلعت الی الارض اطلاعة فاخترتک منها فلا اذکر حتی تذکر معی فانا المحمود وانت محمد، ثم انی اطلعت الی الارض اطلاعة اخری فاخترت منها علی بن ابیطالب فجعلته وصیک فانت‏سید الانبیاء وعلی سید الاوصیاء; همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردش شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد! چه کسی را در زمین میان امتت‏به جای خود گذاشتی؟ ! - در حالی که خود بدان آگاه‏تر بود . - عرض کردم: پروردگارا! برادرم را . فرمود: ای محمد! علی بن ابیطالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من! فرمود: ای محمد! من از ابتدا از فراز عرش نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم، هیچگاه یادی از من نشود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی . من خود محمودم و تو محمد، سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابیطالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم; پس تو آقای پیامبران و علی آقای اوصیاء است .»
در ادامه این گفتگو، رسول گرامی اسلام پس از توصیفاتی درباره فرمایش خداوند پیرامون امامان معصوم علیهم السلام، و بعد از آنکه انوار پاک ائمه اطهار را می‏بیند، در بخشی دیگر از کلام خود می‏فرماید: «عرض کردم: پروردگار من! اینان چه کسانی‏اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت .»
پس خداوند فرمود: «یا محمد! احببه فانی احبه واحب من یحبه (1) ; ای محمد! او را دوست‏بدار که من او را دوست می‏دارم و هر کس که او را دوست‏بدارد نیز دوست می‏دارم .»
محبوب پیامبر خدا
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان اشرف انبیاء و آخرین فرستاده الهی، دارای مقام و منزلتی بس رفیع و بلند در نظام آفرینش است و همانگونه که در روایت پیشین اشاره شد; خداوند محبت‏حضرت مهدی علیه السلام را به آن حضرت توصیه فرموده بود; بنابراین جای شگفتی نیست که حضرتش درباره آخرین جانشین خود از بزرگترین واژگان محبت‏آمیز; یعنی «بابی وامی پدر و مادرم فدای او» بهره برده باشد، آنجا که می‏فرماید: «بابی وامی سمیی وشبیهی وشبیه موسی بن عمران علیه جیوب النور . . . (2) ; پدر و مادرم فدایش باد که او هم نام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نورهایی احاطه دارد .»
دامنه علاقه به حضرت مهدی علیه السلام به جایی رسیده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله; انکار مهدی علیه السلام را همچون انکار خود دانسته و فرمودند: «من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی (3) ; هر آنکس که قائم از فرزندان مرا انکار کند، مرا انکار کرده است .» و هشتمین پیشوای شیعیان به نقل از پدران خود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «بابی ابن خیرة الاماء (4) ; پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان عالم باد .»
محبوب امیرالمؤمنین علیه السلام
آنگاه که نگاه تیزبین علی بن ابیطالب علیه السلام اعصار و قرون را درنوردید; زمان آخرین امام را نظاره می‏کند و چنین می‏فرماید: «فانظروا اهل بیت نبیکم فان لبدوا فالبدوا وان استنصروکم فانصروهم فلیفرجن الله بغتة برجل منا اهل البیت . بابی ابن خیرة الاماء (5) ; شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر آنها ساکت‏شدند و در خانه نشستند شما نیز سکوت کرده به زمین بچسبید و اگر از شما یاری طلبیدند به یاری آنها بشتابید که البته خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، ناگهان فرج عنایت‏خواهد کرد . پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است .»
در روایتی دیگر - که امام باقر علیه السلام نقل فرموده است - چنین آمده که بین علی علیه السلام و عمر بن خطاب سخنانی رد و بدل شد . عمر گفت: «اخبرنی عن المهدی ما اسمه؟ فقال علیه السلام: اما اسمه فان حبیبی عهد الی ان لا احدث باسمه حتی یبعثه الله . قال [عمر] فاخبرنی عن صفته قال: هو شاب مربوع حسن الوجه حسن الشعر یسیل شعره علی منکبیة ونور وجهه یعلو سواد لحیته وراسه بابی ابن خیرة الاماء (6) ; از مهدی به من خبر ده که نامش چیست؟ فرمود: اما درباره اسم او; حبیبم با من عهد کرده که درباره آن با کسی صحبت نکنم تا اینکه خداوند او را برانگیزد . عمر گفت: پس درباره صفت او به من خبر ده؟ حضرت فرمود: او جوانی چهارشانه، نیکو صورت و نیکو مو است که موهایش بر شانه‏هایش فرو ریخته و نور صورتش سیاهی موی سر و ریش را تحت الشعاع قرار می‏دهد . پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است .»
و در کتاب شریف غیبت نعمانی ضمن نقل روایتی آمده است که وقتی علی علیه السلام صفات حضرت مهدی علیه السلام را ذکر کرد، با حالتی سرشار از عشق و شیدایی به سینه خود اشاره کرده، آهی کشید و فرمود: «شوقا الی رؤیته (7) ; چقدر به دیدار او مشتاقم .»
مرحوم کلینی در روایتی از آن حضرت نقل کرده که شدت محبت‏به حضرت مهدی علیه السلام باعث‏شده تا اشتیاق به دیدن یاران و دوستداران او نیز مورد توجه حضرتش قرار گیرد; در آنجا که می‏فرماید: «یا شوقا الی رؤیتهم فی حال ظهور دولتهم (8) ; چقدر مشتاق دیدار آنها هستم، در آن زمان که در ظهور دولتشان به سر می‏برند .»
و شبیه همین مضمون را در نهج‏البلاغه اینگونه آورده است:
«الا بابی وامی هم من عدة اسمائهم فی السماء معروفة وفی الارض مجهولة (9) ; آگاه باشید! آنان که پدر و مادرم فدایشان باد; از کسانی هستند که اسامی آنها در آسمان معروف و در زمین ناشناخته است .»
بیانات محبت‏آمیز امام باقر علیه السلام
ابوحمزه ثمالی می‏گوید: «روزی نزد امام باقر علیه السلام بودم، چون کسانی که نزد آن حضرت بودند، متفرق شدند; آن حضرت فرمودند: «یا ابا حمزة! من المحتوم الذی حتمه الله قیام قائمنا فمن شک فیما اقول لقی الله وهو کافر به وجاحد له: ثم قال: بابی وامی المسمی باسمی المکنی بکنیتی السابع من بعدی (10) ; ای ابا حمزه! یکی از امور حتمی که خداوند آن را حتمی ساخته است; قیام قائم ما اهل بیت است و اگر کسی در آنچه می‏گویم تردید کند; در حالی خدا را ملاقات خواهد کرد که به او کافر شده و انکار کننده اوست . سپس فرمود: پدر و مادرم فدای آنکه همنام من و هم کنیه من است و هفتمین فرد پس از من می‏باشد .»
ارادت امام صادق علیه السلام
حقیقتا حضرت صاحب الامر علیه السلام را چه شان رفیعی است که اینگونه معصومین بزرگوار نسبت‏به ایشان اظهار محبت و علاقه می‏کنند . این شیدایی گاهی برخی ائمه را به گونه‏ای واله کرده که نه تنها سخن از عشق و محبت می‏گویند; بلکه اظهار ارادتی خالصانه دارند .
خلاد بن صفار می‏گوید: «سئل ابو عبدالله علیه السلام هل ولد القائم علیه السلام؟ فقال: لا ولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی (11) ; از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا قائم به دنیا آمده است؟ ! حضرت فرمودند: خیر! اگر او را درک کردم در ایام زندگانیم خدمتگذار او خواهم بود .»
این اظهار ارادت در روایتی دیگر نیز چنین انعکاس یافته است: سدیر صیرفی می‏گوید: من، مفضل بن عمر، داود بن کثیر رقی، ابوبصیر و ابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق علیه السلام وارد شدیم; پس آن حضرت را در حالی بس عجیب دیدیم که بر روی خاک نشسته بود و لباسی پشمین بر دوش انداخته و بسان مادری جوان مرده با سوز تمام می‏گریست; به گونه‏ای که آثار حزن و اندوه سراسر وجود مبارکش را فرا گرفته بود و اشک بر پهنای صورتش جاری بود و چنین می‏فرمود: «سیدی غیبتک نفت رقادی، وضیقت علی مهادی وابتزت منی راحة فؤادی . سیدی غیبتک اوصلت مصائبی بفجایع الابد وفقد الواحد بعد الواحد بفناء الجمع والعدد فما احس بدمعة ترقا من عینی وانین یقشا من صدری (12) ; سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است . سرور من! غیبت تو مصیبتهای مرا به مصیبتهای دردناک همیشگی متصل ساخته و از دست دادن [یاران] ; یکی بعد از دیگری را به نابودی اجتماعات و افراد کشانده است . [بلاها و سختیها، رنجها و اندوهها آنچنان بر دلم سنگینی می‏کند که] دیگر اشک دیده و فریادهای سینه‏ام را احساس نمی‏کنم .»
در روایتی شگفت‏انگیزتر، ششمین آفتاب فروزان سپهر ولایت و امامت چنین فرموده‏اند:
«انی لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر (13) ; به درستی که اگر من آن روز را درک می‏کردم; جانم را برای صاحب این امر (امام زمان علیه السلام) نگه می‏داشتم .»
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را
ای نور دیده! جان و دل اهدا کنم تو را
شیدایی امام هشتم علیه السلام
اگر چه اظهار محبت و ارادت انوار مقدس و پاک اهل بیت علیهم السلام افزون بر آنچه آمد می‏باشد، ولی کلام را با دو دیث‏شیدایی از هشتمین پیشوای شیعیان به انجام می‏بریم که فرمود: «بابی انت و امی سمی جدی وشبیهی وشبیه موسی بن عمران (14) ; پدر و مادرم فدای او که همنام جدم و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است‏باد .»
و در روایتی آمده است که وقتی دعبل خزاعی، قصیده‏ای بر امام رضا علیه السلام خواند که در فرازهایی از آن اشاره به حضرت مهدی علیه السلام شده بود; حضرتش به احترام ذکر مقدس نام آن حضرت، متواضعانه برخاسته دست‏بر سر نهاد و برای فرج قائم آل محمد صلی الله علیه و آله دعا فرمود: «وضع الرضا علیه السلام یده علی راسه وتواضع قائما ودعی له بالفرج (15) »
و سخن را با این ابیات به پایان می‏بریم که زبان حال همه مشتاقان حضرت اوست .
گرفته بوی تو را خلوت خزانی من
کجایی ای گل شب بوی بی‏نشانی من؟
غزل برای تو سر می‏برم عزیزترین!
اگر شبانه بیایی به میهمانی من
چنین که بوی تنت در رواقها جاریست
چگونه گل نکند بغض جمکرانی من؟ !
عجب حکایت تلخی است نا امید شدن
شما کجا و من و چادر شبانی من؟ !
در این تغزل کوچک سرود من ای خوب!
خدا کند که بخندی به ناتوانی من
به پای بوس تو، آیینه دست چین کردم
کجایی؟ ای گل شب بوی بی‏نشانی من! (16)
پی‏نوشت:
1) ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، مکتبة الصدوق، ص‏93، ح‏24 .
2) علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، انتشارات بیدار، قم، ص‏156 .
3) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، دارالکتب الاسلامیة، قم، ج‏2، ص‏412، ح‏39 .
4) شیخ کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، ج‏1، ص‏323 .
5) علامه مجلسی، بحارالانوار، ج‏34، ص‏118 و ج‏41، ص‏353 و ج‏51، ص‏121; ابن ابی الحدید، شرح نهج‏البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ج‏7، ص‏58 .
6) شیخ طوسی، کتاب الغیبة، مؤسسه معارف اسلامی، ص‏470; علی بن عیسی اربلی کشف الغمه، مکتبة بنی هشام، تبریز، 2 جلد، ج‏2، ص‏462 .
7) محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق، ص‏212، ح‏1; بحارالانوار، ج‏51، ص‏115، باب 2 .
8) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، دارالصعب دارالتعارف، ج‏1، ص‏335، ح‏3 .
9) نهج البلاغه، خ 187 .
10) نعمانی، کتاب الغیبة، ص‏86 .
11) همان، ص‏245 .
12) شیخ طوسی، کتاب الغیبة، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ص‏167 .
13) نعمانی، کتاب الغیبة، ص‏145 .
14) شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص‏6; با اندک تفاوتی دلائل الامامه، ص‏245; غیبت نعمانی، ص‏180; کمال الدین، ج‏2، ص‏370 .
15) لطف الله صافی، منتخب الاثر، مؤسسة السیدة المعصومة، ص‏640، ح‏3 .
16) سعید بیابانکی .

حضرت مهدی(عج) از چشم یار


پدیدآورنده:احمد لقمانی،

«در استقبال از نیمه شعبان، سالروز ولادت حضرت حجة‏ابن‏الحسن(عج)»
ظهور سخن
میلاد گل و بهار جان آمد برخیز که عید می‏کشان آمد
برگیر به دست پرچم عشّاق فرمانده مُلک لا مکان آمد
گلزار ز عیش لاله‏باران شد سلطان زمین و آسمان آمد
با یار بگو که پرده بردارد هین! عاشق آخرالزّمان آمد
آماده امر و نهی و فرمان باش هشدار! که منجی جهان آمد(1)
حضرت مهدی(ع)، «زیباترین شعر هستی» است که در دیوان دلهای پاک می‏درخشد. «تکسوار دادگستر» و «عدل پایداری» که صدها سال است، ظلم‏ستیزان کره خاک، نام و یاد او را سرمه نگاه خود کرده‏اند تا آن «بشارت جاوید» و «طلوع جاودانه درخشان» طنین‏انداز شود؛ مشعل چشمانش ظلمتکده هستی را روشنایی بخشد و تابناکی پیشانی‏اش گذرگاه مردان آسمانی گردد. آسمان هبوط کند و زمین عروج و شیعیان شیفته بر شانه‏های عرشی‏اش گریه کنند. چکه‏ای از ریزش مهربانی‏اش را نصیب خود سازند و در هوای مه‏آلود ستم، با طراوت سخنانش نفس کشند. در این هنگام، نگاه روشن او بر قامت چشمان بشریت حریر عطوفت می‏پوشاند، آفرینش زنده می‏شود و انسانها به امواج آدمیّت دل می‏سپارند.
به یقین آن زمان که «امیر آفرینش» و «سپهسالار هستی» نگاه خسته‏دلان را نور و نوید بخشد و کلام ملکوتی او از کنار کعبه، دلها و دیده‏ها را امید و ایمان دهد، عاشقان و دلدادگان به سرچشمه بقا دست یافته‏اند و بشارت نیکبختی را که در سخن رسول خدا(ص) تجلّی یافته است نصیب خود ساخته‏اند که:
«طوبی لمن لقیه و طوبی لمن اَحَبَّهُ و طوبی لمن قال به»؛(2)
خوشا به حال کسی که مهدی را دیدار کند و خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و خوشا به حال کسی که به امامت وی معتقد باشد.»
او انسان اسوه‏ای است که در زبور به نای حلیم و ارث زمین»،(3) در تورات «اصلاحگر و داوری‏کننده به عدالت» و «پیشوای قائم»(4) و در انجیل به «پسر انسان»(5) نوید داده شده است. در کتب مقدس هندوها،(6) کتب مقدسه مانویّه(7) و زردشتیان(8) و افزون بر این دو در کتابهای آسمانی برهمائیان،(9) جین‏ها(10) چینیان(11) و ملل مختلف جهان(12) نام و یاد او امیدبخش دلها و دیده‏ها برای امروز و فردا و فرداهای ظلمت‏آلود است.
حضرت مهدی(ع) در آینه آیات
قرآن
بیش از یکصد آیه از آیات قرآن کریم، چهره آسمانی و زمینی حضرت ولی عصر ـ عجل‏اللّه‏ تعالی فرجه الشریف ـ را ترسیم ساخته است. او را «بقیّة اللّه‏»(13) یا بازمانده الهی لقب داده و «پیشوا و وارث زمین»(14) خوانده است که «پیروزکننده اسلام بر همه ادیان»(15) خواهد بود. شخصیتی عرشی که با «گسترش عدالت در سراسر گیتی، جهان را زنده و بالنده»(16) می‏سازد و «زمین را با نور رب خویش روشن نموده، از سیاهی ستم پاک و پیراسته»(17) می‏نماید، به گونه‏ای که برای همه انسانها چونان «آب گوارایی»(18) در عطش و آتش آشوبها، خواهد بود.
او را «هدایتگر تقواپیشه‏گان»(19) لقب داده و «بنده شایسته و صالح الهی»(20) در تمامی عصرها و نسلها شمرده است که با «روشنای توحید و خداپرستی»(21) گستره هستی را پرفروغ می‏سازد و همه «زمین و زمینیان را امان و امنیّت»(22) می‏بخشد.
آن هنگام که یأس و افسردگی، غبار و تیرگی بر آسمان دلها و دیده‏ها می‏گسترد، او چون «خورشیدی تابان و مشعلی فروزان»، «شب‏هنگام تیره و تار حکومت ستمگران را به طلوعی طلایی از صفا و صلح و سلامت»(23) می‏رساند، «انتظار منتظران را پایان بخشیده»(24) و چشمان سرشار از شکیبایی، بردباری و دلدادگی»(25) آنان را به «و العصر»ی(26) سرورآفرین و خجسته شادمان می‏کند. او «فریادرس ستمدیدگان و خونخواه مظلومان»(27) است که با «تشکیل دولت حق خود، قدرتهای باطل را نابود»(28) می‏سازد و در پی این حادثه بس فرخنده، «زمین نعمتهای ظاهری و باطنی خویش را آشکار»(29) می‏کند و «وعده خداوندی تحقق»(30) می‏یابد؛ وعده‏ای که پس از هنگامه‏های «درد و رنج و سختی و مصیبت»(31) انجام می‏شود و «گستره هستی
لبریز از عدل و داد»(32) می‏گردد.
در این هنگام پیروزی ـ حقیقی ـ «نزدیک»(33) شده و گلبانگ برتری اسلام بر سایر ادیان جهان به گوش همگان می‏رسد و «مضطر ـ واقعی ـ آفرینش»(34) با انجام نماز در مقام ابراهیم، همراه با دعایی مستجاب، اندوه هستی را به شادی و شادمانی ماندگار می‏رساند و ندای توحید خداوندی، نبوّت محمدی و ولایت علوی را در سراسر گیتی پدیدار و پایدار می‏نماید.
صحیفه صفات مهدوی(عج)؛
آموزه‏های شیرین و دلنشین
دائرة‏المعارف صفات و برکات حضرت مهدی(ع) دهها سال پیش از میلاد آن موعود الهی، از سوی پاکان و معصومان(ع) گشوده شده است تا خط سبز انبیاء و مسیر سرخ اولیاء با امامت برترین اوصیاء استمرار یابد و فروغ وجود سپهسالار هستی، آفرینش را به اوج کمال و تکامل رساند.
از این‏رو صحرای غدیر خم و پایان حجة‏الوداع رسول اکرم(ص) که با معرفی امامت امیر مؤمنان علی(ع)، شروعی هدایت‏آفرین یافت، با معرفی فرزند آن امام(ع) والامقام، حضرت مهدی(ع) گستره‏ای بی‏کران گرفت تا امواج دین‏باوران و خدامحوران آغاز تا انجام پیروی خود را با پیشوایی اسوه‏های آسمانی و بی‏نظیر، روشن و روشنگر بینند و هرگز چنین راه نوری را با بیراهه‏های ظلمت و ضلالت جایگزین نسازند، بدین خاطر رسول خدا(ص) در عید غدیر خم و در حضور دهها هزار نفر از مسلمانان فریاد زد و فرمود:
«معاشر النّاس! النور من اللّه‏ عزّ و جل فِیَّ ... ثم من النسل منه الی القائم المهدی الذی یأخذ بحق اللّه‏ و بکلّ حقّ هو لنا؛(35)
ای مردم! آن نور خدای عز و جل در من قرار گرفته، سپس در وجود علی است و پس از او در نسل او تا «قائم مهدی» که حق خدا را باز ستاند و همه حقوق از دست رفته ما را پس گیرد.»
آن حضرت در دیگر سخنان سعادت‏بخش خویش، پور دلبند خود، حضرت بقیّة‏اللّه‏(عج) را چنین می‏ستاید:
«رستاخیز به پا نمی‏شود تا هنگامی که مردی از اهل بیت من که همنام من است، فرمانروا شود، عیسی فرود می‏آید، گویی از موی مبارکش قطرات آب فرود می‏ریزد، پشت سر او (مهدی(ع)) نماز می‏خواند، [او[ قسطنطنیه (استانبول) و کوههای دیلم را فتح می‏کند و زمین را پر از عدل و داد می‏کند. آسمان باران رحمتش را فرو می‏ریزد و با نصرت خدا [آن پیشوای حقیقی [تأیید می‏شود. او از اولاد فاطمه است. غیبت موسی، عظمت عیسی، بردباری داوود و شکیبایی ایوب را یکجا دارد. در بالای سر او ابری است که فرشته‏ای از میان آن فریاد برمی‏آورد که: این خلیفه خدا، مهدی است، از او پیروی کنید.»(36)
علی(ع)، آن پیام‏آور صلح و سلام و دوستی را «صاحب پرچم محمدی و بیرق دولت احمدی(ص)» معرفی کرده که با راستگویی و استواری پیش می‏تازد و هستی، لبریز از نام و یاد شیوا و شیرین او می‏شود، اصلاحگری که دانشش از همه افزون‏تر است و برای خویشاوندان از همه نیکوتر خواهد بود. با ظهور خود به همه اندوه‏ها پایان می‏دهد و پراکندگی امت را به وحدت، شور و اشتیاق تبدیل می‏نماید.(37)
با نگاهی به سیره و سخن علی(ع) درمی‏یابیم که شیرینی نام و ابهت و عظمت فرجام قیام او چنان عشقی در ژرفای دل و دیده امیر مؤمنان(ع) ایجاد کرده بود که پس از بیان صفات آن حجّت حق، علی(ع) دست خویش را بر سینه مبارک کشید و با طوفانی از اشتیاق فرمود:
«شوقا الی رؤیته؛(38)
آه، چقدر مشتاق دیدار او هستم.»
و در فرازی فروزان از آینده انقلاب و صفات یاران آن امام، سخنی سراسر بصیرت سر داد و فرمود:
«... و یا شوقاه، الی رؤیتهم فی حال ظهور دولتهم؛(39)
خوشا به حال آنها (یاوران حضرت مهدی(ع))، در زمان صلح و آرامش آنان. خوشا بر شکیبایی آنها در راه دینشان، چقدر مشتاقم آنان را در زمان تشکیل دولتشان ببینم.»
آری:
یوسف کنعان عشق بنده رخسار اوست خضر بیابان عشق تشنه گفتار اوست
موسی عمران عشق، طالب دیدار اوست کیست سلیمان عشق بر در او یک فقیر(40)
حضرت زهرا(ع) و حضرت مهدی(ع)؛
آبشار سرشار شناخت و معرفت
نوید حضور و ظهور تکسوار دادگستر هستی، حضرت مهدی(ع) پیش از میلاد آن حضرت از سوی زهرای مرضیه(ع) با سخنان گوناگون داده شده است که معروف‏ترین این سخنان حدیث گوهرباری به نام «خبر لوح» است. آبشار سرشار این شناخت و معرفت در «صحیفه فاطمه(ع)» تجلّی یافته است؛ مجموعه مطالب و احادیثی که از اسرار الهی محسوب می‏شود و فقط در اختیار اهل بیت(ع)، از امام علی(ع) تا امام مهدی(ع) قرار داشته است.
در این میان برخی از اصحاب والاقدر که از آشنایان با معارف ناب محمّدی(ص) و شیفتگان خاندان نبوی بوده‏اند، بعضی از آگاهیهای آسمانی را نصیب خود ساخته‏اند که از آن میان به جابر بن‏عبداللّه‏ انصاری می‏توان اشاره کرد.
او نقل می‏کند که روزی در محضر زهرای اطهر(ع) بودم که صحیفه‏ای نورانی دیدم. سؤال کردم این چه نوشتاری است، فرمود:
«هذا لوحٌ اهداهُ اللّه‏ الی رسول‏اللّه‏(ص) فیه اسمُ ابی و اسم بعلی و اسم اِبْنَیّ و اسماء الاوصیاء من ولدی فاعطانیه لِیَسُرَّنی؛
این کتابی است که خدا آن را به پیامبر(ص) هدیه فرمود. در این نوشتار نام پدرم و شوهرم و اسم دو فرزندم و امامانی که همه از فرزندان من هستند، وجود دارد. رسول خدا آن را به من اعطا کرد تا مرا مسرور و شادمان سازد.»
گفتم: در این کتاب دوازده نام ثبت شده است، آنها اسامی چه کسانی است؟
فاطمه(ع) فرمود: «هذه اسماء الاوصیاء اوّلهم ابن‏عمّی واحد عشر من ولدی آخرهم القائم؛(41)
این نامهای جانشینان [پیامبر] است، اول آنها علی پسرعموی من و یازده فرزندان او که همه از نسل من هستند و آخرین آنها حضرت قائم است.»
در برخی از اخبار و روایات، پس از بیان ماجرای «خبر لوح» به نسخه‏برداری جابر اشاره کرده و از تطبیق آنچه جابر در دست دارد با لوحی که امام محمدباقر(ع) نزد خود دارد سخن گفته شده است. سپس به این عبارت صراحت دارد که در لوح از قول خداوند تبارک و تعالی نوشته شده است:
«... با فرزند او (امام حسن عسگری(ع))، «م ح م د» که رحمت است برای جهانیان، سعادت را به اوج می‏رسانم. کمال موسی، شوکت عیسی، شکیبایی ایوّب با اوست. در زمان (غیبت) او دوستان من خوار و زبون می‏شوند و سرهای آنها همچون سرهای ترک و دیلم به پیش این و آن به رسم هدیه فرستاده می‏شود، کشته می‏شوند، سوزانیده می‏شوند و همواره در ترس و وحشت و اضطراب به سر می‏برند زمین با خونشان رنگین گردد، زنانشان در سوگ آنها گریان و نالان شوند، آنان دوستان حقیقی من هستند که به وسیله آنها فتنه‏های تیره و تار را دفع کنم و به وسیله آنان اضطرابها و تشویشها را برطرف سازم و گرفتاریها را رفع نمایم و بندها را فرو گشایم. بر آنها باد صلوات و درود و رحمت از پروردگارشان و آنهایند هدایت یافتگان.»(42)
یا رب که کارها همه گردد به کام ما نور حضور خویش فروزد امام ما
ما باده محبت او نوش کرده‏ایم ای بی‏خبر ز لذّت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که از این باده زنده شد ثبت است بر جریده عالم دوام ما
ای باد اگر به کوی امام زمان رسی زینهار عرضه‏دار به پیشش پیام ما
گو همتی بدار که مخمور فُرقتیم شاید برآید از می وصل تو کام ما(43)
محمود بن‏لبید می‏گوید پس از رحلت رسول خدا(ص)، فاطمه را در کنار قبر حضرت حمزه، در احد و در حال عزاداری و گریه مشاهده کردم، فرصت را غنیمت شمردم، به محضر او رفتم و پرسیدم:
آیا برای امامت علی(ع) از سخنان رسول گرامی اسلام(ص) می‏توان دلیلی آورد؟
آن حضرت سخن خود را با این عبارت شروع کرد: «و اعجباه انسیتم یوم غدیر خم؟؛
شگفتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کرده‏اید؟!»
سپس سخن جامع و کامل پیامبر(ص) را در باره حضرت علی(ع) بیان فرمود. آنگاه با پرسش دیگر من، این عبارات زرّین و مهرآفرین را بیان نمود:
«قسم به خدا اگر حق را به اهلش واگذار می‏کردند و از عترت رسول خدا اطاعت می‏نمودند، دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمی‏کردند و امامت همان گونه که رسول خدا معرفی فرمود از علی تا حضرت قائم فرزند نهم امام حسین پشت به پشت و نسل به نسل تداوم می‏یافت.»(44)
شناخت دیرینه زهرای مرضیه(ع) نسبت به فرزند عزیز خود و آینده عالمگیر او وسعتی بسیار دارد به گونه‏ای که روایاتی نیز از سوی
راویان اهل سنت در این باره به چشم می‏خورد. که از میان می‏توان به این حدیث اشاره کرد که رسول اکرم(ص) به دخت دلبند خود فرمود:
«ای فاطمه! سوگند به خداوندی که مرا به حق برانگیخت، مهدی این امّت از این دو (حسن و حسین) است، چون دنیا پر از هرج و مرج شد، فتنه‏ها همه جا را فرا گرفت، راهها ناامن گردید گروهی بر گروهی شبیخون زدند، بزرگان بر زیردستان ترحم نکردند، کوچکها احترام بزرگان را رعایت نکردند خداوند در چنین زمانی کسی را می‏فرستد که قلعه‏های ضلالت را فتح می‏کند و دلهای بسته را می‏گشاید و دین را در آخرالزمان به پا می‏دارد چنانکه من در اول زمان به پا داشتم. زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ستم شده باشد.»(45)
روشنای بینش فاطمی(ع) در باره امید آفرینش و فریادرس هستی در سرای سیره و سخن فرزندان آن پاک‏بانو نیز به خوبی مشاهده می‏شود، به گونه‏ای که امام مجتبی(ع) با عبارت «خوشا به سعادت کسی که روزگار او را درک کند»، آینه اندیشه خود را نسبت به عظمت مهدی موعود(ع) نمایان می‏سازد و می‏فرماید:
«خیرها همه در آن زمان است، زیرا قائم ما قیام می‏کند و تمامی تلخیها و سختیها را از بین می‏برد. در زمان او درندگان با یکدیگر سازش می‏کنند، زمین گیاهان خود را خارج می‏کند، آسمان برکاتش را نازل می‏کند، گنجهای نهفته در زمین برای او ظاهر می‏شوند، بین شرق و غرب عالم، تحت سلطه و سیطره او درمی‏آید، خوشا به سعادت کسی که روزگار او را درک کند و اوامر و سخنان وی را گوش دهد.»(46)
و سرسلسله شهیدان همیشه جاوید جهان وجود، امام حسین(ع) طلوعی زرّین و بنیادین از آسمان باورهای خویش نسبت به پور نهمین خود بقیّة‏اللّه‏، پدیدار می‏کند و با بی‏کران ارادت و عشق خود می‏فرماید:
«لو ادرکته لخدمته ایّام حیاتی ...؛(47)
اگر زمان او را درک کنم همه عمر به خدمتگزاری وی مشغول می‏شوم ...»
کسی که در زمان غیبت بر آزار و انکار دشمنان، صبر کند، همانند فردی است که در محضر رسول خدا(ص) جهاد می‏کند!!
این شناخت روشنگر در طوفان بلاهای طاقت‏سوز در سرزمین سرخ هستی، کربلا نسیم آرامشی چشمگیر گردید بدان گونه که امام محمدباقر(ع) می‏فرماید:
«جدّ عزیزم حسین ـ در آن هنگامه رنج و مصیبت ـ رو به یاران کرد و فرمود:
بهشت بر شما مژده باد، سوگند به خدا پس از ماجرای ما ـ در عاشورای خونین ـ و بعد از مدتی خداوند ما و شما را زنده می‏کند و به صحنه می‏آورد تا قائم ما ظهور کند او از ستمگران انتقام می‏کشد و من و شما زنجیرها، بندها و انواع عذابهایی که ستمگران را به وسیله آنها عذاب می‏کنند، می‏بینم.»
شخصی از امام پرسید: قائم شما کیست؟
حضرت فرمود: «هفتمین فرزند پسرم محمدباقر(ع) است و او «حجة» بن‏الحسن بن‏علی بن‏محمد بن‏علی بن‏موسی بن‏جعفر بن‏علی پسرم خواهد بود. کسی که دوران طولانی غایب می‏شود، سپس آشکار شده و جهان را که پر از ظلم و جور گردیده، لبریز از عدل و داد می‏کند.»(48)
آری؛
دانی که چیست دولت روی امام دیدن در کوی او گدایی، بر خسروی گزیدن
گاهی به حضرت او، راز نهفته گفتن گاه از لب شریفش، اسرار دل شنیدن
گاهی جهاد کردن، با دشمنان ملّت سرهای ناکسان را در مقدمش بریدن
مهرش به دل نهفتن، رازش به کس نگفتن تا بعد از آن به نقشی در دست خود گزیدن(49)
الگوی حضرت مهدی(ع) در
جمعه ظهور کیست؟
این فراز از سخن را با این پرسش آغاز می‏کنیم که شخصیتی جهانی و بی‏نظیر که ذخیره خداوندی برای فردا و فرداهای حیات و هستی قلمداد می‏شود، از «آدم» تا «خاتم» او را تجلّی‏بخش آرمانهای انبیا معرفی کرده‏اند و تمامی معصومان ـ علیهم‏السلام ـ گستره‏ای بی‏کران از ارادت و عشقی روزافزون نسبت به او داشته‏اند، چه اسوه‏ای کامل و الگویی جامع برای جمعه ظهور و ایام حضور خود خواهد داشت؟ و آیا معیارهای راستین و بنیادین او در این باره چه عواملی بوده است؟
پاسخ را از گفتار گرانبار آن عزیز عرشی و حجت خدا می‏یابیم که در عبارتی کوتاه، بلندای بینش و گزینش خود را ترسیم کرد و فرمود:
«فی ابنة رسول‏اللّه‏ لی اسوةٌ حسنة؛(50)
دختر رسول خدا ـ فاطمه زهرا(س) ـ برای من الگوی نیکو و اسوه شایسته است.»
به راستی چه ویژگیهای جاودان و آموزه‏های پایداری در هجده بهار زندگانی آن پاک‏بانو به چشم می‏خورد که امیر آسمان و زمین و فریادرس هستی، حضرت مهدی(ع) او را برای قرنهای بسیار الگوی یکتای خود در تمامی عرصه‏ها و صحنه‏ها می‏داند؟ آیا این سخن نشانگر شناختی والا نسبت به آفتاب عظمت و شخصیت دخت رسول خدا(ص) و صدیقه کبرا نخواهد بود؟
به یقین این نگرش روشن، برخاسته از معرفتی فراگیر است که از آن میان می‏توان به پاسخ آن حضرت به سعد بن‏عبداللّه‏ اشاره کرد که ماجرای زکریای پیامبر را بیان کرده و به سخن آن پیامبر الهی که نام «فاطمه»(س) را مایه پاکسازی روح و روان خود از تمامی غبارهای غم و تیرگیهای ماتم صراحت دارد و پس از آگاهی آن رسول خداوند از ماجرای کربلا، از گفتار او نسبت به مصیبت و عزای زهرای مرضیه در داغ عزیز دلبند خود، امام حسین(ع) خبر می‏دهد!(51) آشنایی بس روشن و روشنگر آن بزرگ پیشوای آفرینش نسبت به حوادث صدر اسلام فراتر از جلوه‏های ظاهری پدیده‏ها بوده است، از این‏رو با افشاگری کم‏نظیری، پرده از چهره غاصبان خلافت امام علی(ع) و ظالمان سیده زنان زهرای مرضیه(ع) برداشته، آنان را بیرون از زمره خداخواهان و دین‏باوران معرفی می‏کند و می‏فرماید:
«بل اسلما طمعا، لاَِنّهما کان یجالسان الیهود و یستخبراِنَّهُمْ عمّا کانوا یجدون فی التوراة ...؛(52)
آن دو به خاطر طمعی که برای دستیابی به قدرت داشتند، اسلام را قبول کردند، زیرا با یهود نشست و برخاست داشتند و از آنان در باره اخبار آینده که در تورات و سایر کتب آمده می‏پرسیدند و حتی بیعت آنها با رسول خدا به این سبب بود که هر کدام به قدرتی دست یابند.»
بی‏شک فریادرسی اینچنینی توان انتقام ظلم و ستمی آنچنان را خواهد داشت و در آن روز موعود و محبوب که دلها و دیده‏ها به سوی آن پرواز انتظار دارد، از سوی خداوند منتقم، دست انتقام آسمانی از سران ستم و ستمکاری ـ از آغاز تا فرجام آفرینش ـ خواهد بود، که:
«لکنّ کسر الضلع لیس ینجبر
اِلاّ بصمصامٍ عزیزٍ مقتدر
اذ رَضُّ تلک الاضلع الزّکیة
رزّیة لا مِثْلُها الرّزیّة
و مِنْ نبوع الدّمِ مِنْ ثَدْیَیْها
یُعرفُ عَظْمُ ما جری علیها
و جاوَزوا الحدَّ للطم الخدّ
شلّت ید الطغیان و التعدّی
فَاحْمرَّتِ العین و عینُ المعرفة
تَذْرَفُ بالدّمع علی تلک الصّفة
و لا تُزیلُ حُمْرَةَ العین سِوی
بیضُ السیوف یوم یُنْشَرُ اللّوی؛(53)
لکن شکستن پهلو ترمیم نخواهد شد
مگر با شمشیر عزیز قدرتمند [حضرت بقیّة‏اللّه‏(عج)]
زیرا که خرد کردن آن پهلوی پاک
مصیبتی است که نظیرش مصیبتی نیست
و از فوران خون از دو سینه‏اش
بزرگی آنچه بر وی گذشته است شناخته می‏شود
سست باد دست طغیان و تجاوز آن جانیان
که با ضربه زدن به صورت وی از حدّ خود تجاوز کردند
چشم وی سرخ و خونین شد و همراه آن چشم معرفت
بر چنین کاری به شدّت اشک خواهد ریخت
از بین نمی‏برد سرخی چشم را غیر از سفیدی شمشیرها
در آن روز که پرچم [امام مهدی(ع)[ برافراشته می‏شود.»
ان شاءاللّه‏
.................................................................................................................
1 ـ امام خمینی(ره)؛ شرح و تفسیر و موضوع‏بندی دیوان امام(ره)، قادر فاضلی، ص48.
2 ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج52، ص311. ر.ک: همان، ص348، 129، 231.
3 ـ ر.ک: مزامیر، مزمور 37، جمله‏های 9 ـ 12 و 17 ـ 18؛ مزمور 96، جمله‏های 10 ـ 13.
4 ـ ر.ک: کتاب اشعیاء نبی، فصل 11، جمله‏های 4 ـ 10؛ کتاب دانیال نبی، فصل 12، بندهای 1 ـ 5 و 10 ـ 13؛ کتاب حقوق نبی، فصل 2، جمله‏های 3 ـ 5.
5 ـ ر.ک: قاموس مقدس، ص219؛ انجیل متّی، فصل 24، جمله‏های 27 و 30 و 35 و 37 و 40؛ انجیل مُرقُس، فصل 13، جمله‏های 26 و 27 و 31 و 33؛ انجیل لوقا، فصل 92، جمله‏های 35 و 36.
6 ـ ر.ک: اوپانیشاد، ص737، بانویه و شاکمونی از کتب مقدسه هندوها.
7 ـ ر.ک: شاپوهرگان، ترجمه «مولر».
8 ـ ر.ک: سوشیانت، ص104؛ جاماسب‏نامه، ص121.
9 ـ ر.ک: ریک ودا، ماندالای 4 و 16 و 24.
10 ـ ر.ک: اوپانیشاد، مقدمه، ص54.
11 ـ ر.ک: اوپانیشاد، ص647.
12 ـ او خواهد آمد، ص58 ـ 73.
13 ـ بقیة‏اللّه‏ خیرٌ لکم ام کنتم مؤمنین؛ هود، آیه 86.
14 ـ و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ...؛ قصص، آیه 5.
15 ـ هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره...؛ صف، آیه 8.
16 ـ اعلموا أن اللّه‏ یحیی الارض بعد مدتها ...؛ حدید، آیه 17.
17 ـ و اشرقت الارض بنور ربّها ...؛ زمر، آیه 69.
18 ـ قل أرأیتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یأتیکم بماءٍ معین؛ ملک، آیه 30.
19 ـ هدی للمتقین، الذین یؤمنون بالغیب ...؛ 2 و 3.
20 ـ و لقد کتبنا فی الزبور أنَّ الارض یرثها عبادی الصالحون؛ انبیاء، آیه 105.
21 ـ و له اسلم من فی السموات و الارض ...؛ آل‏عمران، آیه 83.
22 ـ وعد اللّه‏ الذین آمنوا ... و لیمکّنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ...؛ نور، آیه 55.
23 ـ و اللیل اذا یغشی و النّهار اذا تجلّی؛ اللیل، آیه 1 و 2.
24 ـ یوم یأتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفسا ... قل انتظروا اِنّا منتظرون؛ انعام، آیه 158.
25 ـ یا ایّها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا؛ آل‏عمران، آیه 200.
26 ـ و العصر ان الانسان لفی خسر ...؛ العصر، آیه 1 ـ 3.
27 ـ و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا ...؛ اسراء، آیه 33.
28 ـ و قل جاء الحق و زهق الباطل ...؛ اسراء، 81.
29 ـ و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة ...؛ لقمان، آیه 20.
30 ـ الحمد للّه‏ الذی صدقنا وعده و اورثنا الارض ...؛ زمر، آیه 74.
31 ـ و لنبلونکم بشی‏ءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس ...؛ بقره، آیه 155.
32 ـ و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها ...؛ آل‏عمران، آیه 83.
33 ـ یریدون لیطفؤوا نور اللّه‏ بأفواههم و اللّه‏ متم نوره ...؛ صف، آیه 8؛ نصرٌ من اللّه‏ و فتح قریب ...؛ صف، آیه 13.
34 ـ امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ...؛ نمل، آیه 62.
35 ـ بحارالانوار، ج37، ص211.
36 ـ مسند احمد حنبل، ج3، ص376؛ عقد الدّرر، ص17 و 31 و 146؛ الصواعق المحرقه، ص98؛ البیان، ص127؛ غیبت شیخ طوسی، ص115؛ الزامُ النّاصب، ج1، ص163.
37 ـ ینابیع الموده، ص406؛ بشارة الاسلام، ص76؛ کمال‏الدین، ص304؛ بحارالانوار، ج51، ص115.
38 ـ بشارة‏الاسلام، ص52؛ بحارالانوار، ج51، ص115.
39 ـ کفایة‏الاثر، ص320.
40 ـ علامه فقید، آیت‏اللّه‏ حاج شیخ محمدحسین غروی کمپانی.
41 ـ اصول کافی، ج1، ص527؛ کتاب عوالم، ج11، ص615؛ امالی صدوق، ص182؛ تفسیر البرهان، ج2، ص123.
42 ـ احتجاج طبرسی، ص67؛ الزام الناصب، ج1، ص213؛ بحارالانوار، ج36، ص195؛ غیبت طوسی، ص93.
43 ـ شوق مهدی(ع) (مجموعه اشعار فقیه والاگوهر ملامحسن فیض کاشانی در باره حضرت مهدی(عج))، ص83.
44 ـ احقاق الحق، ج21، ص26 و 27؛ کوکب الدّری، ج1، ص235؛ عوالم المعارف، ج11، ص228.
45 ـ ذخائر العقبی، ص136.
46 ـ یوم الخلاص، ص374؛ بشارة الاسلام، ص81.
47 ـ عقد الدّرر، ص160؛ کمال‏الدّین، ص317.
48 ـ مقتل الحسین مقرّم، ص258.
49 ـ شوق مهدی(ع)، ص49.
50 ـ بحارالانوار، ج53، ص179 ـ 180.
51 ـ همان، ج52، ص84.
52 ـ احتجاج طبرسی، ج2، ص532؛ بحارالانوار، ج52، ص86.
53 ـ آیت‏اللّه‏ کمپانی اصفهانی، ر.ک: دیوان «الانوار الاقدسیه»، ص42 ـ 44؛ فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد، ص644 ـ 649.

مهدی در حدیث


پدیدآورنده: محمد هادی معرفت،

،
ابن عربی و اعتقاد به عصمت امام مهدی، علیه‏السلام
ابن عربی در «الفتوحات المکیة‏» می‏گوید:
مهدی حجت‏خدا بر اهل زمان خود است و این یکی از مقامات انبیا است که امکان مشارکت دیگران نیز در آن وجود دارد. خداوند متعال خطاب به پیامبر خود می‏فرماید:
قل هذه سبیلی ادعوا الی‏الله علی بصیرة انا و من اتبعنی. (1)
بگو: این راه من است. من و پیروانم، همگان را در عین بصیرت به سوی خدا می‏خوانیم.
مهدی از پیروان پیامبر است. پس همچنانکه پیامبر در دعوت خود دچار اشتباه نمی‏شود، کسی هم که او را پیروی می‏کند، دچار اشتباه نمی‏شود. بلکه همان راه او را دنبال می‏کند. چنانکه پیامبر می‏فرماید: «... او راه مرا دنبال می‏کند و به خطا نمی‏رود». و این همان حالت عصمت در دعوت به سوی خداست. (2)
او در جایی دیگر از همین کتاب می‏نویسد:
[وجود] مهدی رحمت است، چنانکه [وجود] رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، رحمت‏بود. خداوند متعال می‏فرماید:
و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین. (3)
و نفرستادیم تو را، جز آنکه می‏خواستیم به مردم جهان رحمتی ارزانی داریم. (4)
و در ادامه می‏نویسد:
پیامبر، صلی‏الله‏علیه‏وآله، در مورد هیچ یک از ائمه دین چنین بصراحت نفرموده که: بعد از او می‏آید و راهش را دنبال می‏کند و اشتباه هم نمی‏کند. مگر در مورد مهدی. و همین گواهی می‏دهد که مهدی در بیان احکام عصمت دارد. چنانکه دلیل عقلی گواهی می‏دهد که رسول خدا در آنچه از جانب پروردگارش ابلاغ می‏کند، عصمت دارد. (5)
شیخ صدوق در کتاب «کمال‏الدین‏» به سند خود از جابر روایت کرده که امام باقر، علیه‏السلام، فرمود:
ان‏العلم بکتاب‏الله، عزوجل، و سنة نبیه، صلی‏الله‏علیه‏وآله، لینبت فی قلب مهدینا کما ینبت‏الزرع علی احسن نباته، فمن بقی منکم حتی یلقاه، فلیقل حین یراه: السلام علیکم یا اهل بیت‏الرحمة والنبوة و معدن‏العلم و موضع‏الرسالة.
علم به کتاب خداوند، عزوجل، و سنت پیامبرش، صلی‏الله‏علیه‏وآله، چون گیاهی که به بهترین صورت بروید، در دل مهدی ما روییده است، پس هر کدام از شما زنده ماندید و او را دیدید، در زمان ملاقات با او بگویید: «سلام بر شما ای خاندان رحمت و نبوت و ای سرچشمه علم و جایگاه رسالت‏». (6)
در اینجا دو پرسش ار سوی مخالفان مطرح شده که عبارتند از:
1- چگونه ممکن است انسانی عمری به این طولانی داشته باشد؟
2- چگونه ممکن است پسر بچه‏ای که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامت‏برسد؟
اما در پاسخ پرسش اول باید گفت که عمر طولانی امری ممکن‏الوقوع است، چنانکه در قرآن کریم مورد حضرت نوح، علیه‏السلام، آمده و در میان مردم نیز انسانهایی با عمر طولانی فراوانند.
خداوند متعال در مورد حضرت نوح، علیه‏السلام، می‏فرماید:
و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما فاخذهم‏الطوفان و هم ظالمون. (7)
ما نوح را بر مردمش به پیامبری فرستادیم. او هزار سال و پنجاه سال کم در میان آنان بزیست. و چون مردمی ستم‏پیشه بودند، طوفانشان فرو گرفت.
بعد از آن هم حضرت نوح سالهای طولانی در این دنیا زندگی کرد.
اگر انسانی به دور از هیاهوی شهرها و فارغ از غوغا و جنجال آنها زندگی کند، این امکان برای او وجود دارد که صدها سال قوی، سالم و به دور از هر گونه بیماری و هر گونه دارویی که موجب کوتاهی عمر می‏گردد، زندگی کند.
اساسا از نظر عقلی این امکان برای نوع انسان وجود دارد که اگر در برابر ناملایمات پایدار باشد، بیماریهای مختلف به سراغ او نیاید، و غذاهایی که امکان هضم آنها برای او وجود ندارد; توانش را فرسایش ندهد، مدت زیادی به زندگی خود ادامه دهد.
از نظر دانشمندان علوم پزشکی و علوم اجتماعی، چون توان و قوای جسمانی انسان محدود و مشخص است و زندگی پیشرفته امروز بسرعت این توان او را زایل می‏سازد و باعث کوتاهی عمر انسان می‏شود، بخلاف زندگی ابتدایی و ساده که توان و قوای جسمانی انسان را کمتر کاهش می‏دهد و به همین دلیل باعث طولانی شدن عمر انسان می‏گردد. (8)
پزشکان معتقدند: دلیل مرگ زودرس انسانهایی که در جوامع پیشرفته و متمدن زندگی می‏کنند، بیماریهایی ناگهانی است که بر آنها عارض می‏شود، بویژه بیماریهایی درونی که انسان تنها بعد از گذشت مدتی طولانی از بروز آنها آگاه می‏شود، زیرا دیر آگاه شدن از این بیماریها باعث گسترش بیماری در سراسر بدن و رسوخ آن در پیکر انسان و در نتیجه از بین رفتن امکان معالجه می‏گردد.
ینابراین اگر انسانی در زندگی مراقبت کامل بر احوال خود داشته باشد، و مواظب بیماریهایی که بر جسم او عارض می‏گردند باشد، بویژه بیماریهایی داخلی، که احتمال در امان ماندن کامل از آنها کمتر وجود دارد، این امکان برای او وجود دارد که صدها سال به زندگی خود ادامه دهد. البته به شرطی که حوادث و بیماریهایی که غالبا در اثر استفاده نادرست انسان از مواهب زندگی به سراغ او می‏آید، در کار نباشد.
اما برای انسانهای شریف و بزرگواری که عنایت‏خدا شامل حال آنها شده، و در پناه حمایت کامل خداوندی قرار گرفته‏اند، امکان زندگی‏کردن‏به‏مدت‏طولانی‏وجوددارد.
مگر نبود یونس پیامبر، علیه‏السلام، که خداوند درباره‏اش فرمود:
فالتقمه‏الحوت و هو ملیم فلولا انه کان من‏المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون، فنبذناه فی‏العراء و هو سقیم و انبتنا علیه شجرة من یقطین و ارسلناه الی مائة الف او یزیدون، فآمنوا فمتعناهم الی حین. (9)
ماهی ببلعیدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیح‏گویان می‏بود، تا روز قیامت در شکم ماهی می‏ماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم، و بر فراز سرش بوته کدویی رویانیدیم. و او را به رسالت‏بر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم. آنها ایمان آوردند و تا زنده بودند، برخورداریشان دادیم.
همچنین خداوند متعال درباره عیسی مسیح، علیه‏السلام، فرمود:
و قولهم انا قتلناالمسیح عیسی‏بن مریم رسول‏الله، و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و ان‏الذین اختلفوا فیه لفی شک منه، مالهم به من علم الا اتباع‏الظن، و ما قتلوه یقینا، بل رفعه‏الله الیه و کان‏الله عزیزا حکیما. و ان من اهل‏الکتاب الا لیؤمنن به قبل موته و یوم‏القیامة یکون علیهم شهیدا. (10)
و نیز بدان سبب که گفتند: ما مسیح پسر مریم، پیامبر خدا را کشتیم. و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر برایشان مشتبه شد. هر آینه آنان که درباره او اختلاف می‏کردند. خود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند. تنها پیرو گمان خود بودند و عیسی را بیقین نکشته بودند. بلکه خداوند او را به نزد خود فرا برد، که خدا پیروزمند و حکیم است. و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسی در روز قیامت‏به ایمانشان گواهی خواهد داد.
این کلام خداوند که می‏فرماید: «لیؤمنن به قبل موته‏»; پیش از مرگش به او ایمان آورد. دلالت‏بر این دارد که مرگ هنوز به سراغ حضرت عیسی، علیه‏السلام، نیامده و مرگ ایشان بعد از نزول از آسمان در زمان ظهور مهدی موعود تحقق می‏یابد.
از پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، روایت‏شده است که:
ان عیسی بن مریم لم یمت و انه راجع الیکم قبل یوم‏القیامة...
عیسی پسر مریم نمرده است‏بلکه او پیش از روز رستاخیز به سوی شما برمی‏گردد.
مرحوم طبرسی نیز می‏گوید:
به طریق صحیح از پیامبر روایت‏شده که: «کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم، یعنی المهدی، علیه‏السلام‏»; حال شما چگونه است زمانی که زاده مریم در میان شما فرود آید، در حالی که امام شما; یعنی مهدی از شماست. (11)
شایان ذکر است روایت‏یاد شده را «بخاری‏» و «مسلم‏» در صحیح خود روایت کرده‏اند. (12)
اما در مورد پرسش دوم که چگونه ممکن است پسر بچه‏ای که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامت‏برسد؟ باید گفت که وقتی در مورد بعضی از پیامبران بزرگ مشابه چنین رویدادی واقع شده است دیگر جایی برای پرسش باقی نمی‏ماند. (13)
خداوند متعال در مورد حضرت یحیی، علیه‏السلام، می‏فرماید:
یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه‏الحکم صبیا. (14)
ای یحیی، کتاب را به نیرومندی بگیر. و در کودکی به او دانایی [حکمت] عطا کردیم.
در مورد حضرت عیسی بن مریم، علیهماالسلام، نیز خداوند می‏فرماید:
فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فی‏المهد صبیا. قال انی عبدالله اتینی‏الکتاب و جعلنی نبیا. و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصنی بالصلوة و الزکوة ما دمت‏حیا. (15)
[مریم] به فرزند اشاره کرد. گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره است‏سخن بگوییم؟ کودک گفت: من بنده خدایم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است. و هر جا که باشم مرا برکت داده و تا زنده‏ام به نماز و زکات وصیت کرده است.
ضرورت وجود حجت
در مورد ضرورت وجود امام و لزوم شناخت او روایات صحیح بسیاری با تعابیر متفاوت به نقل از پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، در کتابهای روایی اهل سنت وارد شده است که برخی از آنها به قرار زیر است:
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
من مات و لیس علیه طاعة امام فمیتته میتة جاهلیة.
هر کس بمیرد و بر طاعت امامی نباشد مردن او مردن جاهلیت است.
من مات و لا امام له مات میتة جاهلیة. (16)
هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.
مشابه این روایت در روایات اهل سنت فراوان است که ما به همین مقدار بسنده می‏کنیم.
بنابراین بر هر مسلمان صالح اعتقاد به پیروی از امام زمان خود واجب است. البته امامی که به مقام عصمت رسیده و مصون از هر گونه اشتباه و لغزش است. چنانکه رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، معصوم بود. زیرا امام الگو و نمونه است و شایسته نیست که الگو و نمونه انسانها دچار لغزش و اشتباه گردد.
آنچه گفته شد همان چیزی است که امامیه پذیرفته و مبنای اعتقاد آنها به ضرورت وجود امام منتظر، علیه‏السلام، گشته است.
ضرورت وجود واسطه فیض
نکته دقیقتری که در اینجا مطرح است موضوع ضرورت وجود واسطه فیض الهی در جهان است، همو که نبودش موجب می‏گردد زمین ساکنانش را در خود فرو برد.
به اعتقاد شیعه حجتهای الهی، درهای رحمت‏خداوند و سرچشمه برکاتی هستند که از جانب خداوند به بندگانش ارزانی می‏شود.
در قرآن کریم می‏خوانیم:
یا ایهاالذین امنوا اتقواالله و ابتغوا الیه‏الوسیلة... (17)
ای کسانی که ایمان آورده‏اید، از خدا بترسید و به درگاه او وسیله‏ای بیابید.
و در آیه‏ای دیگر:
اولئک‏الذین یدعون یبتغون الی ربهم‏الوسیلة ایهم اقرب... (18)
آنهایی که کافران به خدایی می‏خوانند، در صدد آنند که خود به درگاه پروردگارشان وسیله‏ای بیابند و مقرب‏ترین شوند...
شیخ صدوق به اسناد خود از سلیمان بن جعفر روایت می‏کند که:
سالت‏الرضا، علیه‏السلام، فقلت: تخلوالارض من حجة؟ فقال: لو خلت‏الارض طرفة عین من حجة لساخت‏باهلها...
از [امام] رضا، علیه‏السلام، پرسیدم: آیا زمین از حجت‏خالی می‏شود؟ فرمود: اگر زمین یک چشم بر هم زدن از جت‏خالی شود، ساکنانش را در خود می‏برد.
ایشان همچنین از امام باقر، علیه‏السلام، روایت می‏کند که:
لو بقیت‏الارض یوما بلا امام منا لساخت‏باهلها و لعذبهم‏الله باشد عذابه. ان‏الله تبارک و تعالی جعلنا حجة فی ارضه، و امانا فی‏الارض لاهلها، لن یزالوا فی امان من ان تسیخ بهم‏الارض ما دمنا بین اظهرهم. (19)
اگر زمین یک روز بدون امامی از ما بماند، ساکنانش را در خود فرو می‏برد و خداوند اهل زمین را به سخت‏ترین شکلی عذاب می‏کند. خداوند، تبارک و تعالی، ما را حجت‏بر روی زمین و مایه ایمنی اهل آن قرار داده است. و تا زمانی که ما در میان اهل زمین هستیم آنها از اینکه در زمین فرو برده شوند در امانند.
بنابراین، همچنانکه، ائمه، علیهم‏السلام، واسطه‏های رحمت‏خداوند متعال در افاضه دین حق‏اند، واسطه‏های جاری شدن برکات زمین و آسمان بر بندگان نیز هستند.
پی‏نوشتها:
1. سوره یوسف (12)، آیه 108.
2. ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیة، ج‏3، ص‏332.
3. سوره انبیاء (21)، آیه‏107.
4. ابن عربی، همان، ص‏337.
5. همان، ص‏337 - 338.
6. الشیخ الصدوق، محمد بن علی، کمال‏الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص‏653، ح 18. همچنین ر.ک: المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏51، ص‏36، ح 5.
7. سوره عنکبوت (29)، آیه 14.
8. ر.ک: النجار، عبدالوهاب، قصص‏الانبیاء، ص‏48.
9. سوره صافات (37)، آیه 142 - 148.
10. سوره نساء (4)، آیه 158 -159.
11. ر.ک: البخاری، اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخاری، ج‏4، کتاب الانبیاء، ص‏205، ح‏49; النیشابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج‏1، کتاب‏الایمان، ص‏94، ح 244 -246; ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج‏2، ص‏272 و336.
12. به نظر می‏رسد کسانی چون «ابن حجر» بدون توجه به آیات قرآن موضوع مهدویت و به امامت رسیدن امام مهدی، علیه‏السلام، در سن پنج‏سالگی را انکار کرده‏اند که این ناشی از عدم درک درست ایشان است. رجوع شود به... ابن‏حجر، الصواعق المحرقة، ص‏100.
13- سوره مریم (19)، آیه 12.
14- همان، آیه‏29.
15- ر.ک: ابن حنبل، احمد، همان، ج‏3، ص‏446 و ج‏4، ص‏96; النیشابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، همان، ج‏6، ص‏21 - 22; البیهقی، ابوبکر احمد بن الحسین، السنن الکبری، ج‏8، ص‏156; ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج‏1، ص‏517; الامینی، الغدیر، ج‏10، ص‏359.
16- سوره مائده (5)، آیه 35.
17- سوره اسراء، آیه‏57.
18- الشیخ الصدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، علیه‏السلام، ص‏150 - 151. همچنین ر.ک: المجلسی، محمدباقر، همان، ج‏23، ص‏29.
19- الشیخ الصدوق، محمد بن علی، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ص‏118; المجلسی، محمدباقر، همان، ص‏37.

مهدی، علیه‏السلام در حدیث دوازده امام

پدیدآورنده: محمدهادی معرفت،
،
قسمت‏سوم
ترجمه: واحد پژوهش موعود
اشاره: در دومین قسمت از مقاله حاضر برخی از روایاتی که به طریق اهل سنت از نبی اکرم، صلی‏الله‏علیه‏و آله، نقل شده، مورد بررسی قرار گرفت. در این قسمت از مقاله نویسنده به بررسی این موضوع می‏پردازد که مصادیق این امامان دوازده‏گانه که در روایات پیامبر بدانها اشاره شده، چه کسانی هستند؟
پرسشی که در اینجا مطرح می‏شود این است که آن امامان دوازده‏گانه، که پس از رسول خدا خلفا و جانشینان اویند، چه کسانی هستند؟
برای پاسخ به این پرسش به سراغ روایتی می‏رویم که «ابو نعیم اصفهانی‏» در کتاب «حلیة الاولیاء» نقل کرده و از آن چنین به دست می‏آید که این امامان از عترت و خاندان رسول خدایند.
او به اسناد خود از ابن عباس روایت می‏کند که رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، فرمود:
من سره ان یحیی حیاتی، و یموت مماتی، و یسکن جنة عدن غرسها ربی، فلیوال علیا من بعدی و لیوال ولیه و لیقتد بالائمة من بعدی، فانهم عترتی خلقوا من طینتی، رزقوا فهما و علما، و ویل للمکذبین بفضلهم من امتی، القاطعین فیهم صلتی، لاانالهم الله شفاعتی. (1)
هر کس خشنود می‏شود که همچون من زندگی کند، همچون من بمیرد و در بهشت جاودانی که پروردگارم آن را بنا کرده، مسکن گزیند، پس از من از علی پیروی کند و با هر کس که از او پیروی می‏کند هم پیمان باشد. و از پیشوایانی که پس از من می‏آیند تبعیت کند; چراکه آنها از خاندان من هستند، از سرشت من آفریده شده‏اند، و دانش و بینش به آنها ارزانی شده است. بدا به حال کسانی که امت من برتری آنها را تکذیب کند، و پیوندی را که من با آنها دارم بگسلد. خداوند شفاعت مرا شامل حال این گروه [از امت من] نسازد.
ابونعیم به دنبال این روایت می‏گوید:
کسانی که به [مقام] پیروی از عترت و خاندان پاکنهاد [رسول خدا] نایل شدند، لبهایشان خشکیده و پیشانیهایشان [بر زمین] گسترده است، هر آنچه زودگذر و فنا پذیر است در نظر آنها خوار و بی ارزش است و از گردنکشانی که دنیا را برای خود برگزیده‏اند کناره می‏جویند; آنها کسانی هستند که رفاه و آسایش را به کناری گذاشته و از همه لذایذ و شهوات و خوراکیهای گوناگون و نوشیدنیهای رنگارنگ چشم پوشیده و در مسیر رسولان، اولیا و صدیقان راه می‏سپارند. آنها [دنیای] زودگذر و نابود شونده را رها کرده و به [سرای] دیرپا و باقی و همجواری با آن روزی دهنده بسیار بخشنده و آن صاحب نعمتها و بخششها دل سپرده‏اند. (2)
همچنین او به اسناد خود از «مجاهد» چنین نقل می‏کند:
شیعة علی الحلماء، العلماء، الذبل الشفاه، الاخیار الذین یعرفون بالرهبانیة من اثر العبادة. (3)
پیروان علی، دانشمندان، بردباران و کسانی‏اند که [از بسیاری روزه] لبهایشان خشکیده است; آنها نیکانی هستند که به خاطر عبادتهایشان به رهبانیت و ترک دنیا شناخته می‏شوند.
از علی بن الحسین، علیهم‏السلام، نیز روایت‏شده است که:
شیعتنا الذبل الشفاه، و الامام منا من دعا الی طاعة الله. (4)
پیروان ما [کسانی هستند که] لبهایشان خشکیده و امام از ما [اهل بیت] کسی است که [مردم را] به اطاعت‏خداوند فرا خواند.
بنابراین وقتی ثابت‏شد امامان پس از نبی اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، از خاندان او هستند، جای تردیدی باقی نمی‏ماند که آن امامان از نسل فاطمه، سلام‏الله‏علیها، و همان کسانی‏اند که امت‏به امامت و دانش و برتری آنها اعتراف کرده است.
نخستین این امامان، پس از امیر مؤمنان، علیه‏السلام، امام حسن، پس از او امام حسین، پس از او علی بن الحسین، پس از او محمد بن علی‏الباقر، پس از او جعفر بن محمدالصادق، پس از او موسی بن جعفرالکاظم، پس از او علی بن موسی الرضا، پس از او محمد بن علی الجواد، پس از او علی بن محمدالهادی، پس از او حسن بن علی العسکری، و آخرین آنها امام منتظر حضرت مهدی قائم، عجل‏الله‏تعالی‏فرجه، است.
اما اینکه در روایات تعبیر شده که امامان از عترت و خاندان رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، هستند از باب «تغلیب‏» است. زیرا یازده تن از این امامان از نسل آن حضرت و از فرزندان علی، علیه‏السلام، هستند. بنابراین سر سلسله امامان علی، علیه‏السلام، و آخرین آنها مهدی منتظر، علیه‏السلام، است.
برای شناسایی امامان دوازده‏گانه‏ای که رسول اعظم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، از آنها سخن گفته است، هیچ راهی جز رجوع به ائمه‏ای که شیعه دوازده امامی به آنها منتسب است وجود ندارد.
با توجه به آنچه گذشت می‏توان گفت که عقیده به امامان دوازده‏گانه، عقیده‏ای استوار و مبتنی بر نص رسول گرامی اسلام، صلی‏الله‏علیه‏وآله، است.
اگر امام مهدی، امام دوازدهم نباشد، برای احادیثی که در این زمینه داده شده‏اند، نمی‏توان مفهومی معقول تصور کرد.
بنابراین دیدگاهی که از سوی شیعه دوازده امامی در زمینه وجود امام مهدی و بقای او در زمان غیبت، ارایه شده است دیدگاهی است که بر روایات صحیح وارد شده از رسول اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، منطبق است.
شیخ عارف «عبدالوهاب شعرانی‏» در کتاب «الیواقیت و الجواهر» درباره امام مهدی، علیه‏السلام ،می‏گوید:
مهدی از فرزندان امام حسن عسکری است، او در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و تا روزی که با عیسی بن مریم، علیه‏السلام، همراه گردد باقی است، بنابراین عمر او تا این زمان [یعنی سال 958 ق.]706 سال است. (5)
«محیی الدین ابن العربی‏» در کتاب «الفتوحات المکیة‏» بر نسب امام مهدی، علیه‏السلام، و اینکه او فرزند امام حسن عسکری، علیه‏السلام، است، تصریح کرده و پدران او را تا علی، علیه‏السلام، یکی پس از دیگری برشمرده است. او در این زمینه می‏نویسد:
بدانید که قیام مهدی امری قطعی و تردید ناپذیر است، اما او تنها زمانی قیام می‏کند که زمین از ظلم و جور پر شده باشد; تا بعد از آن زمین را از عدالت و برابری آکنده سازد. و اگر از [عمر] دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند متعال آن روز را چنان طولانی می‏سازد که آن خلیفه قیام کند. او از خاندان رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وسلم، و از نسل فاطمه است، جد او حسن بن علی بن ابی‏طالب، و پدر او حسن عسکری، زاده امام علی‏نقی، زاده محمدتقی، زاده امام علی رضا، زاده امام موسی کاظم، زاده امام جعفر صادق، زاده امام محمد باقر، زاده اما زین العابدین، زاده حسین، زاده امام علی، زاده ابی طالب، علیهم‏السلام، است.
او همنام رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وسلم، است و مسلمانان بین رکن و مقام با او بیعت می‏کند، از نظر آفرینش همانند رسول خدا و در خلق و خو شبیه ایشان است. (6)
محیی الدین عربی در ادامه کلام خود به بیان اوصاف امام مهدی، علیه‏السلام، و عدالتی که در میان مردم برقرار می‏سازد، پرداخته است، که در این مجال فرصت ذکر آنها نیست.
آنچه گذشت‏بیان کننده دیدگاه محیی‏الدین بن عربی درباره امام مهدی، علیه‏السلام، بود، اما دستان خیانت پیشه‏ای کلام او را در «الفتوحات‏» تحریف کرده و آن را به بدترین شکل ممکن تغییر داده و دگرگون ساخته است. (7)
با استفاده از احادیثی که گذشت می‏توان گفت: امامانی که امت اسلامی موظف به پیروی از امامت عادلانه آنها شده‏اند، خواه آشکار باشند و خواه نهان، دوازده امام‏اند که از نسل علی و فاطمه و از خاندان رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، هستند.
هنگامی که وجود یازده نفر از این امامان با همه مشخصات آنها بر ما معلوم گشت و دانستیم که آنها در میان بیشتر اهل اسلام به عنوان دانشمندانی بلند مرتبه شناخته شده و مسلمانان در زمان حیات پر ارزش آنها; یعنی در مدت دو قرن و نیم، از ایشان پیروی می‏کرده‏اند، تنها باقی می‏ماند که امام دوازدهم را که آخرین نفر از نسل امامان دوازده‏گانه است، بشناسیم.
بدون تردید این امام کسی نیست جز مهدی منتظر، همو که امامتش از زمان وفات امام یازدهم شروع شده، یعنی سال 260 ق. و تا زمان ما ادامه دارد; زیرا زمین هیچگاه از حجت‏حق خالی نمی‏ماند. وقتی که پیامبر گرامی اسلام تصریح فرموده که امامان دوازده نفر بیشتر نیستند و همچنین فرموده که: «بنا فتح الله دینه و بنا یختم‏» یعنی: خداوند دینش را با ما آغاز کرده و با ما به پایان می‏برد. بناچار باید امامت امام دوازدهم استمرار یابد.
ابو نعیم اصفهانی و دیگر حافظان روایت‏به اسناد خود از امیر مؤمنان، علی، علیه‏السلام، روایت کرده‏اند که آن حضرت خطاب به رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، فرمود:
امنا المهدی ام من غیرنا؟
آیا مهدی از ماست‏یا از غیر ما؟
رسول خدا در پاسخ فرمود:
بل منا، یختم الله به الدین، کما فتحه بنا
قطعا از ماست، خداوند دین خود را با او به پایان می‏برد، همچنانکه دینش را با ما آغاز کرد. (8)
از سه مقدمه‏ای که تا کنون بیان داشته‏ایم این مطالب به دست می‏آید:
1. امامانی که از عترت و خاندان پیامبر اسلام، صلی‏الله‏علیه‏وآله، برگزیده شده‏اند، دوازده نفرند.
2. چنانکه از ظاهر تعابیر روایات به دست می‏آید، امامت آنها پیوسته و مستدام است.
3. سلسله دین اسلام با پیامبر گرامی آغاز شده و با حضرت مهدی، عجل‏الله‏تعالی‏فرجه‏الشریف، خاتمه می‏یابد.
با توجه به این مقدمات می‏توان نتیجه گرفت که بناچار باید به هنگام وفات امام یازدهم، امام دوازدهم وجود داشته باشد، و قطعا باید زندگی او در طول زمان استمرار داشته باشد; تا زمین بدون حجت‏باقی نماند.
پس بنابراین وجود امام مهدی، علیه‏السلام، در این زمان و بقای او با وجود زمان درازی که از تولد ایشان گذشته است، از اموری است که روایات نبوی بر آن دلالت داشته و ضرورت دین اقتضا می‏کند.
ولادت امام مهدی و آغاز امامت ایشان
امام مهدی، حجة بن الحسن‏العسکری، علیهماالسلام، شب جمعه، پانزدهم ماه شعبان‏المعظم سال 255 ق. در شهر سامرای عراق به دنیا آمد و تا کنون نیز به حیات خود ادامه می‏دهد.
عمر شریف ایشان تا امروز (سال‏1419 ق.) به یک هزار و صد و شصت و چهار سال بالغ می‏شود. امامت امام مهدی از زمان وفات پدر گرامیش، در سال 260 ق. ، یعنی زمانی که آن حضرت پنج‏سال بیشتر نداشتند، آغاز گردید.
محیی الدین عربی در مورد ولادت امام مهدی، علیه‏السلام، کلام شگفتی دارد که ذکر آن در اینجا خالی از وجه نیست; او می‏گوید:
برای ولایت محمدیه که تنها اختصاص به شریعت نازل شده بر [حضرت] محمد، صلی‏الله‏علیه‏وسلم، دارد، نشانه خاصی است... همانا او در زمان ما متولد شده و من نیز او را دیدم و با او همنشین شدم; و نشانه خاتمیت را در او دیدم، هیچ ولی‏ای بعد از او نیست مگر اینکه به او رجوع می‏کند، همچنانکه هیچ پیامبری بعد از محمد، صلی‏الله‏علیه‏وآله، نیست مگر اینکه به رجوع می‏کند. (9)
او در جای دیگری از کتاب «الفتوحات المکیة‏» می‏گوید:
اما، نشان ولایت محمدیه از آن مردی از عرب است که از شریفترین اصل و نسب برخوردار است. او در همین زمان ما موجود است و من در سال 595 ق. با او آشنا شدم و نشانه‏ای را که او داراست دیدم; همان نشانه‏ای که [حضرت] حق آن را از دید بندگانش پوشیده داشته و برای من در شهر «فاس‏» آشکار ساخت و دریافتم که او خاتم ولایت است. در واقع او خاتم نبوت مطلقه نیز هست. اما بیشتر مردم بر آن آگاه نیستند. (10)
پی‏نوشتها:
1. ابونعیم الاصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 1، ص‏86; همچنین ر. ک: الفیروزآبادی، السید مرتضی الحسینی، فضائل الخمسة من صحاح الستة، ج 2، ص‏26.
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. الشعرانی، عبدالوهاب، الیواقیت والجواهر، ج 2، ص‏143.
6. ر. ک: همان.
7. ر. ک: ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیة، ج‏3، ص‏327.
8. ر. ک: المقدسی السلمی الشافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدر فی اخبار المنتظر، ص 25.
9. ابن عربی، محمد بن علی، همان، باب 24، ج 1، ص 185.
10. همان،باب‏73، ج 2، ص‏49.

موعود در قرآن


پدیدآورنده: عبدالرسول هادیان شیرازی ،

،
برنامه دولت کریمه
«الذین ان مکناهم فی‏الارض اقامواالصلوة و اتواالزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن‏المنکر و لله عاقبة‏الامور» (1)
اینها (یاران خدا) کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز بر پا می‏دارند و زکات می‏پردازند، و امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند و پایان همه کارها از آن خداست.
در مقاله‏های پیشین، آیات دربردارنده بشارت وراثت زمین به صالحان، مستضعفان و متقیان و پیروزی اهل حق بر باطل بیان شد. در بررسی سوره نور آیه 55، سه ویژگی برای این حکومت ذکر شد:
1.برقراری ثابت و پایدار دین مورد پسند خداوند.
2. مبدل شدن خوف و ترس به امنیت و آرامش
3. حاکمیت توحید و نفی مطلق شرک.
اما در آیه محل بحث، سخن از برنامه‏های عملی یاوران خداست که اگر در زمین قدرت پیدا کنند، اجرای احکام الهی را سرلوحه برنامه‏های خود قرار می‏دهند و با بر پایی نماز به خودسازی می‏پردازند، و با پرداخت زکات مشکل اقتصادی جامعه را، حل می‏کنند و با امر به معروف و نهی از منکر از جامعه‏ای سالم و خداپسند برخوردار می‏گردند.
در اینجا به بررسی آیه می‏پردازیم:
1. موقعیت آیه: قبل از این آیه، خداوند مطالبی درباره دفاع از مظلومان در برابر ظالمان و قدرت خود بر یاری آنها را بیان کرده، سپس در فایده دفاع می‏فرماید: اگر دفاع نباشد، عبادتگاههاء و مساجدی که در آن یاد خدا می‏شود، از بین می‏رود و در پایان تاکید می‏کند کسانی که خدا را یاری می‏کنند، خداوند نیز آنها را یاری می‏کند. چون او قوی و نفوذ ناپذیر است و هنگامی که با یاری خداوند پیروز و حاکم زمین شوند، اجرای احکام الهی را سرلوحه برنامه خود قرار می‏دهند و دین الهی را حاکمیت می‏بخشند.
2. برنامه عملی یاوران خدا: اینها پس از پیروزی، همچون خودکامگان، غرور مستی و دنیاطلبی را شیوه خود نمی‏کنند تا اینکه خود طاغوت جدیدی شوند; بلکه زندگی صالحانه توام با اصلاح خود و جامعه را به ارمغان می‏آورند و بدین طریق حکومت مورد رضایت‏خداوند را فراهم می‏سازند. برنامه‏های اصلی اینها در سه امر خلاصه می‏شود:
الف) بر پا داشتن نماز: اولین برنامه حکومت مورد پسند خداوند، حاکمیت توحید و ایجاد روح معنویت و تزکیه نفس است که راه را برای کمال نفسانی انسان هموار می‏کند. البته، مراد نمازی است که به خاطر رعایت تمام شرایط ظاهری و معنوی، انسان را از فحشا و منکرات باز دارد و مقبول حضرت حق، جل و علا، واقع شود. چنین نمازی اطاعت، خشیت و تقوای الهی را در همه شؤون زندگی فراهم می‏سازد و نتیجه آن کامیابی و رستگاری است.
چنانکه می‏فرماید:
«و من یطع‏الله و رسوله و یخش‏الله و یتقه، فاولئک هم‏الفائزون.» (2)
هرکس خدا و رسولش را اطاعت کند و از خدا بترسد و پرهیزگاری پیشه کند; پس آنها رستگارانند.
ب) پرداخت زکات: پرداخت زکات از دو جنبه ارزشمند است:
1. همدلی و همراهی با مردم و زدودن فقر و اصلاح اقتصادی در جامعه;
2. زدودن حرص، بخل و مال پرستی از وجود انسانها و جایگزینی روح ایثار و همدردی; تا بخل در درون انسانهاست راه سعادت و رستگاری به روی آنها بسته است:
«و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون‏». (3)
و هر کس جان خود را از بخل حفظ کند، او رستگار است.
بنابراین، پرداخت زکات هم وسیله‏ای برای رستگاری و کمال نفسانی است و هم عدالت اجتماعی را گسترش می‏دهد. امام صادق، علیه‏السلام، می‏فرماید:
«زکات برای این قرار داده شده تا ثروتمندان امتحان شوند، و کمکی برای فقرا باشد. اگر مردم زکات اموال خود را می‏پرداختند، هیچ مسلمانی فقیر و محتاج نبود و مردم با این زکاتی که خدا برای [استفاده] فقرا واجب کرده، بی‏نیاز می‏شدند و مردم، فقیر، محتاج، گرسنه و عریان نمی‏شوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان... سوگند می‏خورم به کسی که مردم را خلق کرد و روزی را گسترش داد، هیچ مالی د رخشکی و دریا تلف نمی‏شود مگر به خاطر ترک زکات... و محبوبترین مردم به خدا کسی است که در بخشندگی سخی‏ترین مردم باشد، و سخی ترین مردم کسی است که در آنچه که خداوند از اموالش بر مؤمنان واجب کرده، بخل نورزد». (4)
در حکومت صالحان، زکات، هم به همان صورتی که خداوند واجب کرده، پرداخت می‏شود، و هم به مصارف واقعی خودش می‏رسد; و در نتیجه هم نفس انسان پاک می‏شود و هم اقتصاد سالمی بر جامعه حکمفرما می‏گردد.
ج) امر به معروف و نهی از منکر: یکی دیگر از وظایف یاوران دین خدا در زمان حکومت‏خود ترویج تمام خوبیها و اوامر الهی در میان همه افراد است و تمام کوشش آنها زدودن بدیها و گناهان در جامعه است. در چنین حکومتی اسلام و مسلمین چنان عزیز و کفار و منافقان چنان ذلیل‏اند که صالحان به خاطر اطاعت از فرمان خدا و ترک معصیت تمسخر نمی‏شوند و تعدی به حقوق دیگران و معصیت علنی خداوند، رخت‏برمی‏بندد.
در چنین جامعه‏ای، هر انسانی خود را در برابر دیگران مسؤول می‏بیند; بنابراین با بهترین وجه ممکن، بر اساس دستورهای خداوند، در رشد و شکوفایی جامعه کوشش می‏کند و مسلم است که در چنین موقعیتی، جایی برای تسلط اشرار باقی نمی‏ماند.
3. مصادیق آیه: هر حکومتی که توحید و نفی شرک را اساس خود قرار دهد و در خودسازی و اجرای احکام دین و اصلاح جامعه کوشا باشد، این حکومت از مصادیق آیه محل بحث می‏شود. در بعضی روایات، اهل بیت، علیهم‏السلام، این آیه را با خود منطبق دانسته و گفته‏اند: «نحن هم‏»; (5) ما همین گروه هستیم.
امام صادق، علیه‏السلام، در روایتی که در ذیل آیه مزبور وارد شده می‏فرماید:
«فهذه لآل محمد الی آخرالآیة، والمهدی و اصحابه یملکهم‏الله مشارق‏الارض و مغاربها، و یظهرالدین و یمیت‏الله به و باصحابه‏البدع و الباطل کما امات‏الشقاة‏الحق، حتی لایری این‏الظلم، و یامرون بالمعروف و ینهون عن‏المنکر». (6)
این آیه تا آخر آن درباره آل محمد و مهدی و اصحاب اوست که مشرقها و مغربهای زمین را تصاحب می‏کند و دین پیروز می‏شود. و خداوند به وسیله او و اصحابش، بدعتها و باطل را می‏میراند، همانطور که اشقیا، اهل باطل را از بین بردند، به گونه‏ای که ظلم در هیچ جا دیده نمی‏شود، و امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند.
بنابراین، مصداق کامل این آیه، در زمان ظهور حضرت مهدی، علیه‏السلام، تحقق می‏یابد. همانطور که پیامبر اسلام، صلی‏الله‏علیه‏وآله، نیز می‏فرمایند:
«یفرج الله بالمهدی عن الامة بملا قلوب العباد عبادة و یسعهم عدله، به یمحق الکذب، و یذهب الزمان الکلب و یخرج ذل الرق من اعناقکم‏». (7)
خداوند به وسیله مهدی برای این امت گشایش ایجاد می‏کند، و دلهای بندگان را از عبادت پر می‏کند، و عدلش را همه جا می‏گستراند و به وسیله او دروغ ریشه‏کن می‏شود و دوران سخت‏سپری می‏شود، و ذلت‏بندگی از گردنهای شما خارج می‏شود.
یکی از برنامه‏های مهم حکومت‏حضرت مهدی، علیه‏السلام، فقرزدایی کامل از جامعه به وسیله اجرای عدالت، و زدودن حرص و طمع از دلهای مردم است. در روایتی از اهل سنت این برنامه اینگونه تشریح شده است:
«بشارت باد بر شما، مهدی ! مردی از قریش که از خاندان من است، در اختلاف و سستی مردم خروج می‏کند، پس از آن زمین را پر از قسط و عدل می‏کند همانطور که از ظلم و جور پر شده است. ساکنان زمین و آسمان از او راضی هستند، و ثروتها به صورت صحیح و مساوی تقسیم می‏شود. دلهای امت محمد از بی‏نیازی پر می‏شود، و عدالتش چنان گسترده می‏شود که آن حضرت منادی را مامور می‏کند که ندا دهد: چه کسی به من نیاز دارد؟ اما غیر از یک نفر که درخواست مال می‏کند هیچ کس به سراغ او نمی‏آید. منادی به او می‏گوید: پرده خانه کعبه را بیاور تا از اموال به تو بدهم. آن شخص پرده خانه کعبه را می‏آورد، منادی می‏گوید: من فرستاده مهدی هستم تا مالی را به تو بدهم و سریع مال را به او می‏دهد اما قدرت حمل آن را ندارد، بنابراین مقداری از آن را کم می‏کند تا بتواند آن را حمل کند. پس از آن که بیرون می‏آید از کار خود پشیمان می‏شود و می‏گوید: من حریص‏ترین امت محمد هستم. همه مردم برای گرفتن این مال دعوت شدند، اما غیر از من همگی آن را رها کردند، بنابراین، اموال را به منادی بر می‏گرداند، ولی منادی می‏گوید: ما چیزی را که عطا کنیم پس نمی‏گیریم...» (8)
آری، در چنین دولت کریمه‏ای، اسلام و مسلمین عزیز هستند، نفاق و اهل آن خوار و ذلیل‏اند، مردم به اطاعت‏خدای متعال دعوت می‏شوند، و کرامت و بزرگواری در دنیا و آخرت نصیبشان می‏شود.
این حکومت، حکومتی است قرآنی و خداپسند که ارزشهای دینی بارور می‏شود، مشکلات زندگی فردی و اجتماعی از بین می‏رود، انسان از پوچی نجات می‏یابد و در یک کلمه انسان به هدف آفرینش رهبری می‏شود.
«اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة، تعزبها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک، والقادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة‏الدنیا و الآخرة‏». (9)
پی‏نوشتها:
1. سوره حج (22)، آیه 41.
2.سوره نور(24)، آیه 52.
3. سوره حشر(59)، آیه‏9; سوره تغابن (64)، آیه‏16.
4. الحرالعاملی، محمد بن الحسن، وسائل‏الشیعة، ج‏5، باب 1، از ابواب ما تجب فیه‏الزکاة، حدیث‏6، ص‏4.
5. العروسی، عبد علی بن جمعه، نورالثقلین، ج‏3، ص‏506.
6. همان.
7. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏51، ص‏75.
8. المتقی‏الهندی، علاءالدین، کنزالعمال، ج‏14، صص‏262-261، حدیث‏38653.
9. بخشی از دعای افتتاح.

مهدی در قرآن و حدیث


پدیدآورنده: هادی معرفت،

قسمت دوم - مهدی در حدیث
ترجمه، واحد پژوهش موعود
اشاره:
در قسمت اول مقاله حاضر باجمال برخی از آیات قرآن کریم که به نحوی با امام مهدی، علیه السلام، و حرکت نجات بخش ایشان مرتبط است مورد بررسی قرار گرفت، اینک در ادامه مقاله جایگاه امام مهدی، علیه السلام، را در احادیث‏شیعه و اهل سنت مورد بررسی قرار می‏دهیم.
«احمد بن حنبل‏» در «مسند» به واسطه «عبدالله بن مسعود»، صحابی بزرگ رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، از آن حضرت چنین روایت کرده است:
لا تقوم الساعة حتی یلی رجل من اهل بیتی، یواطی‏ء اسمه اسمی. (1)
قیامت‏برپا نمی‏شود، تا مردی از خاندان من که همنام من است ظهور کند.
«ابو داود» (2) و «ترمذی‏» (3) نیز در«سنن‏» خود این روایت را نقل کرده‏اند.
همچنین ابو داود در روایت دیگری از «ام سلمه‏»، همسر گرامی پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، روایت می‏کند که آن حضرت فرمود:
المهدی من عترتی من ولد فاطمة. (4)
مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است.
در سنن «ابن ماجه‏» نیز به نقل از پیامبر اسلام چنین آمده است:
المهدی من ولد فاطمه. (5)
مهدی از نسل فاطمه است.
«حاکم نیشابوری‏»، یکی دیگر از محدثان اهل سنت، همین روایت را نقل کرده و در ذیل آن می‏گوید:
هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم. (6)
این حدیث‏بنابر ضابطه‏ای که مسلم [ابن‏الحجاج] بیان داشته، حدیث صحیح به شمار می‏آید.
او همچنین می‏گوید: حدیثی که در آن آمده است «المهدی من اهل بیتی‏» بنابر ضابطه شیخین (بخاری و مسلم) حدیث صحیح است.
محدث مزبور در ادامه اضافه می‏کند: حدیث مزبور به صورت «رجل من عترتی‏» نیز روایت‏شده است. (7)
«ابو نعیم اصفهانی‏» در بیان «صفت مهدی‏» به اسناد خود از «حذیفة بن یمان‏» نقل می‏کند که پیامبر خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، روزی به هنگام ایراد خطبه فرمود:
لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله، عزوجل، ذلک‏الیوم حتی یبعث فیه رجلا من ولدی اسمه اسمی. فقام سلمان الفارسی، فقال: یا رسول‏الله، من ای ولدک؟ قال: هو من ولدی هذا، و ضرب بیده علی‏الحسین. (8)
اگر تنها یک روز به پایان جهان باقی مانده باشد، خداوند، صاحب عزت و جلال، آن روز را طولانی می‏سازد تا مردی از فرزندان مرا که همنام من است، برانگیزد.
در این هنگام سلمان فارسی برخاست و گفت: ای فرستاده خدا! [او] از کدامین فرزندت [خواهد بود]؟ آن حضرت در حالی که دست‏خود را به حسین [علیه‏السلام] می‏زد فرمود: از نسل این فرزند من است.
«شیخ صدوق‏» نیز که از بزرگان فقها و محدثان شیعه به شمار می‏آید، به اسناد خود از امام رضا، علیه‏السلام، و آن حضرت از پدران بزرگوار خویش نقل کرده که پیامبر خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، فرمود:
لا تقوم الساعة حتی یقوم القائم الحق منا، و ذلک حین یاذن الله، عزوجل، له... و من تبعه نجا، و من تخلف عنه هلک... الله الله عبادالله! فاتوه و لو حبوا علی‏الثلج، فانه خلیفة‏الله عزوجل، و خلیفتی. (9)
قیامت‏به پا نمی‏شود، تا اینکه قائم حق از ما [اهل بیت] ظهور کند. و آن هنگامی است که خداوند، صاحب عزت و جلال، به او اجازه دهد... و هر کس او را پیروی کند نجات می‏یابد و هرکس از او سرباز زند نابود می‏شود... بندگان خدا! خدا را، خدا را درنظر بگیرید و به او بپیوندید، حتی اگر لازم باشد افتان و خیزان خود را بر روی برف بکشید. همانا او جانشین خداوند، عزوجل، و جانشین من است.
در روایت دیگری که امام رضا، علیه‏السلام، به نقل از پدران ارجمند خویش، از امام علی، علیه‏السلام، نقل می‏کند، چنین آمده است:
قال‏رسول‏الله،صلی‏الله‏علیه‏وآله: لاتذهب الدنیا حتی یقوم بامر امتی رجل من ولدالحسین، یملاها عدلا کما ملئت ظلما و جورا. (10)
پیامبر خدا، که درود خدا بر او و خاندانش باد، فرمود: جهان به پایان نمی‏رسد تا اینکه مردی از فرزندان حسین عهده‏دار امر امت من شود و جهان را پر از عدل کند، همچنانکه از ستم و ناروایی پر شده بود.
امام صادق، علیه‏السلام، نیز به واسطه اجداد بزرگوارش از رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، نقل می‏کند که:
القائم من ولدی، اسمه اسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنته سنتی، یقیم الناس علی ملتی و شریعتی، و یدعوهم الی کتاب الله، عزوجل. من اطاعه اطاعنی و من عصاه عصانی، و من انکره فی غیبته فقد انکرنی، و من کذبه فقد کذبنی و من صدقه فقد صدقنی. (11)
قائم از نسل من است، نام او نام من، کنیه او کنیه من، سیمای او سیمای من و روش او روش من است. او مردم را بر دین و شریعت من استوار می‏دارد و آنها را به سوی کتاب خدای صاحب عزت و جلال فرا می‏خواند هرکس او را پیروی کند مرا پیروی کرده، هر کس به مخالفت‏با او برخیزد با من مخالفت کرده، هر کس در دوران غیبت او به انکارش پردازد مرا انکار کرده، هر کس او را تکذیب کند مرا تکذیب کرده و هر کس او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است.
مهدی امام دوازدهم
در روایاتی که به طور متواتر از پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، نقل شده آمده است که: امامان دوازده نفرند، به عدد نقبای بنی‏اسراییل، که همه آنها از قریش‏اند.
در اینجا به برخی از این روایات اشاره می‏کنیم:
ترمذی و ابو داود از «جابر بن سمره‏» روایت کرده‏اند که پیامبر خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، فرمود:
لا یزال هذا الدین قائما (او عزیزا) حتی یکون علیکم اثنا عشر خلیفة، کلهم من قریش. (12)
این دین پیوسته برپا (و یا عزیز) خواهد ماند، تا دوازده جانشین که همگی از قریش‏اند، بر شما حکومت کند.
در کتاب الاحکام از «صحیح بخاری‏» به نقل از جابر بن سمره چنین آمده است:
سمعت‏النبی، صلی‏الله علیه و سلم، یقول: یکون اثنا عشر امیرا... فقال کلمة لم اسمعها، فقال ابی انه قال: کلهم من قریش. (13)
از پیامبر، که درود و سلام خدا بر او باد، شنیدم که فرمود: دوازده امیر خواهند بود... ایشان بعد از آن کلمه‏ای فرمودند که من نشنیدم. اما پدرم گفت: پیامبر فرمود: همه آنها از قریش‏اند.
در «صحیح مسلم‏»، کتاب الاماره، روایت مزبور به صورت زیر از همان راوی نقل شده است:
دخلت مع ابی علی النبی، صلی‏الله‏علیه‏وسلم، فسمعته یقول: ان هذا الامر لا ینقضی حتی یمضی فیهم اثنا عشر خلیفة... ثم تکلم بکلام خفی علی، فقلت لابی: ما قال؟ قال: قال کلهم من قریش. (14)
به همراه پدرم بر پیامبر، که درود و سلام خدا بر او باد، وارد شدم. شنیدم که ایشان فرمود: این امر به پایان نمی‏رسد تا دوازده خلیفه در آن به حکومت رسند... آنگاه ایشان کلامی را فرمودند که من متوجه آن نشدم، این بود که از پدرم پرسیدم: ایشان چه فرمود؟ گفت: ایشان فرمود: همه آنها از قریش‏اند.
روایت‏یاد شده در «مسند»احمد بن حنبل، (15) «سنن‏»ترمذی (16) و «صواعق المحرقه‏» (17) ابن حجر به همین صورت نقل شده است.
حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین‏» به اسناد خود از «مسروق بن اجدع‏» چنین نقل می‏کند:
کنا جلوسا لیلة عند عبدالله بن مسعود یقرئنا القرآن، فساله رجل، فقال: یا ابا عبد الرحمن! هل سالتم رسول‏الله، صلی‏الله علیه‏وسلم، کم یملک هذه الامة من خلیفة؟ فقال عبدالله: ما سالنی عن هذا احد منذ قدمت العراق قبلک. قال: سالناه فقال: اثنا عشر، عدة نقباء بنی اسرائیل. (18)
شبی نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او برای ما قرآن تلاوت می‏کرد. در همین هنگام مردی از او پرسید: ای ابا عبدالرحمن! آیا شما از رسول خدا، که درود و سلام خدا بر او باد، نپرسیدید که چند خلیفه بر این امت‏خواهد آمد؟ عبدالله در پاسخ او گفت: از زمانی که به عراق آمده‏ام کسی غیر از تو این پرسش را با من مطرح نکرده است. عبدالله در ادامه گفت: ما از پیامبر در این‏باره پرسیدیم و ایشان فرمود: [خلفای این امت] دوازده نفر خواهند بود، به تعداد نقبای بنی اسراییل.
همین روایت را «احمد بن حنبل‏» در «مسند» (19) و «متقی هندی‏» در «کنز العمال‏» (20) نقل کرده‏اند.
ادامه دارد
پی‏نوشتها:
1. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 1، ص‏376.
2. السجستانی، سلیمان بن الاشعث (ابو داود)، سنن ابی داود، ج 4، ص‏106، ح 4282.
3. الترمذی، ابو عیسی محمد بن عیسی بن مسورة، سنن الترمذی، ج 4، ص 505، ح 2231.
4. السجستانی، سلیمان، همان.
5. ابن ماجه ابو عبدالله محمد بن یزید، سنن، ج 2، ص‏519.
6. الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج 4، ص‏557.
7. همان، ص 558.
8. المقدسی السلمی الشافعی، یوسف بن یحیی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 24; همچنین ر. ک: الطبری، محب الدین احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص‏136، الفیروزآبادی، فضائل الخمسة من صحاح الستة، ج‏3، ص 332، الاربلی، ابوالحسن، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج‏3، ص‏469; المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص‏79 - 80.
9. الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، عیون اخبار الرضا، به نقل از: المجلسی، محمدباقر، همان، ص 65، ح 2; شایان ذکر است در مصادر اهل سنت این روایت‏با تعبیر «ولو حبوا علی الثلج‏» آمده است. (ر. ک: الفیروزآبادی، السید مرتضی الحسینی، همان، ج‏3، ص 328).
10. المجلسی، محمدباقر، همان، ص‏66، ح 5.
11. همان، ص‏73، ح‏19.
12. الترمذی، ابو عیسی، همان، ص 501; السجستانی، سلیمان بن الاشعث (ابو داود)، همان.
13. البخاری، اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخاری، ج‏9، ص 101.
14. النیسابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج‏6، ص‏3.
15. ر. ک: ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 5، ص 90 - 92، همچنین ر. ک: همان، ص‏89، 94،99، 108.
16. ر. ک: الترمذی،ابو عیسی، همان، ج 2، ص 35.
17. ر. ک: الهیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقة، ص‏113.
18. الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله، همان، ج 4، ص 501.
19. ر. ک: ابن حنبل، احمد، همان، ج 1، ص‏389 و406.
20. ر. ک: المتقی الهندی، علاء الدین علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج‏3، ص 205.
ابو داود در روایت دیگری از «ام سلمه‏»، همسر گرامی پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، روایت می‏کند که آن حضرت فرمود:
المهدی من عترتی من ولد فاطمة.
پیامبر خدا، که درود خدا بر او و خاندانش باد، فرمود: جهان به پایان نمی‏رسد تا اینکه مردی از فرزندان حسین عهده‏دار امر امت من شود و جهان را پر از عدل کند، همچنانکه از ستم و ناروایی پر شده بود.
ترمذی و ابو داود از «جابر بن سمره‏» روایت کرده‏اند که پیامبر خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، فرمود: این دین پیوسته برپا (و یا عزیز) خواهد ماند، تا دوازده جانشین که همگی از قریش‏اند، بر شما حکومت کند.

جهانی شدن موعود اسلامی


پدیدآورنده:مرتضی شیرودی،

اشاره :
جهانی‏سازی ریشه در غرب دارد، و در غرب متولد شده و بارور گردیده است. اصول و مبانی فکری و فلسفی آن دقیقا همان اصول و مبانی تفکر غرب است. اندیشمندان متعددی نیز بر ارتباط مستقیم بین جهانی‏سازی و غرب و پروژه بودن آن تأکید دارند. در رأس پروژه جهانی سازی آمریکاست، اما آمریکا به دلایل مختلفی از صلاحیت رهبری جهانی‏سازی برخوردار نیست، پس چه چیزی از این توانایی برخوردار است؟! پاسخ این سؤال اسلام است. اما آیا جهانی‏سازی اسلام براساس تعالیم دینی قابل اثبات است؟ این جهانی‏سازی بر چه اصولی استوار و ویژگیها و ابزارهای آن کدام است؟1
در مقاله حاضر تلاش شده که به این پرسشها پاسخ داده شود.
جهانی شدن در قرآن و حدیث
اسلام جهانی تولد یافت، مسلمانان برای جهانی کردن اسلام بسیار کوشیدند، شیعیان هم دل به حکومت جهانی حجة بن الحسن(ع) سپرده‏اند. آیات و روایات اسلامی نیز، روند جهانی شدن اسلام را مورد تأیید و تأکید قرار داده‏اند.2
از میان آیات و روایات فراوانی که دلالت برجهانی شدن اسلام می‏کند، موارد زیر تنوع و کاربرد بیشتری دارد.
الف) قرآن: آیات زیر در قرآن به مسئله جهانی شدن اسلام اشاره دارند:
1. ونرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی‏الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین و نمکّن لهم فی الأرض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.3
ما می‏خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومت‏شان را در زمین پابرجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشگریانشان، آنچه را از آنها (بنی‏اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم!4
این دو آیه، گرچه به قصه حضرت موسی(ع)، فرعون و بنی‏اسرائیل مربوط است، ولی محتوا و مفهوم آیات، تنها به آن برنمی‏گردد. آن چه در آن دوره اتفاق افتاد، جلوه‏ای از اراده خداوند برای حاکمیت بخشیدن مستضعفان بر مستکبران بود، در حالی که اراده خدا در این باره، به طور کامل تحقق نیافته است. پس روزی می‏رسد که خداوند حاکمیت خویش را بر زمین از طریق سپردن آن به دست عباد صالح تحقق می‏بخشد.5
2. قال ربّ فأنظرنی إلی یوم یبعثون قال فانّک من المنظرین إلی یوم الوقت المعلوم.6
[شیطان] گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده [و زنده نگهدار؛ خداوند] فرمود: تو از مهلت یافتگانی! [اما نه تا روز رستاخیز، بلکه] تا وقت معینی.
بر پایه این آیه، روزی می‏رسد که شیطان دیگر بر انسان حاکمیت ندارد. در واقع خداوند سبحان با مهلت درخواستی ابلیس تا روز قیامت، موافقت نکرد و تا زمان معینی (تا قبل از برپایی قیامت) به او مهلت داد. با پایان یافتن حاکمیت شیطان بر انسان، جهانی شدن اسلام از سوی بنده صالح خداوند تبارک و تعالی یعنی حجة بن الحسن(ع) آغاز می‏گردد.7
3. هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کلّه و لوکره المشرکون.8
او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد؛ تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمود:
سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است. راوی پرسید: «فدایت شوم پس چه زمانی تحقق می‏یابد؟» امام فرمود: «وقتی با اراده خدا، قائم قیام کند».9
بنابراین، جهانی شدن اسلام و تشکیل حکومت واحد جهانی امام زمان(عج) با به کارگیری علوم و فنون نوین به انجام می‏رسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر می‏شود.
4. ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أنّ الأرض یرثها عبادی الصالحون.10
در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته‏ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد!
«یرثها» جنبه جهان شمولی دارد، یعنی همه حاکمان زمین، از عباد صالحین خواهند شد. این مطلب در مزامیر داوود، مزمور 37 به این صورت آمده است:
حلیمان وارث زمین خواهند شد.
زبور در این جا، نه زبور داوود، بلکه به اعتقاد مرحوم طبرسی، مراد مطلق کتاب آسمانی است. از این رو، برخی از مفسران، آیه فوق را این گونه ترجمه می‏کنند:
علاوه بر قرآن در زبور هم گفتیم: بندگان شایسته‏ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد!11
5. وعد اللّه‏ الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکّننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون.12
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند، وعده می‏دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد ـ همان‏گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید ـ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پا بر جا و ریشه‏دار خواهد ساخت؛ و ترس‏شان را به امنیت و آرامش مبدل می‏کند، آن چنان که تنها مرا می‏پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت، و کسانی که پس از آن کافر شوند فاسقند.
در واقع آیه مذکور بر این مسئله دلالت دارد که خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت شروع کرد و با آنها نیز خاتمه می‏دهد؛ یعنی جهان در آغاز در اختیار شایسته‏ترین بندگان خدا بود و در انتها هم در ید قدرت صالحان روی زمین خواهد بود.13 احادیث زیادی نیز تصریح دارند که حکومت الهی آینده روی زمین از سوی فردی از خاندان رسول خدا(ص) بنا می‏شود. او از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است، و این خاندان و ولی عصر(عج) کلیدهای حکمت و معدنهای رحمت الهی‏اند.
ب) احادیث: برخی از روایات و احادیث اسلامی به تفسیر آیات مربوط به جهانی شدن اسلام پرداخته‏اند که از جمله می‏توان به این احادیث اشاره کرد:
حدیث اول: از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند:
إنّ خلفائی و اوصیائی و حجج الله عللی الخلق بعدی اثنا عشر أوّلهم أخی و آخرهم ولدی. و قیل: یا رسول الله، صلی‏اللّه‏ علیه و آله، و من أخوک؟ قال: علی بن ابی طالب. قیل: فمن ولدک؟ قال: المهدیّ یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و الذی بعثنی بالحقّ نبیّا لولم یبق من الدنیا إلّا یوم واحد لأطال الله ذلک الیوم حتی یخرج فیه ولدی المهدی فینزل روح الله عیسی بن مریم، علیه‏السلام، فیصلّی خلفه و تشرق الأرض بنور ربّها و یبلغ سلطانه المشرق والمغرب14.
خلفا و جانشینان من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم. گفته شد: ای رسول خدا(ص)، برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابیطالب(ع). سؤال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را از قسط و عدل پر می‏سازد؛ همان‏سان که از ظلم و جور آکنده شده بود. قسم به آن که مرا به حق به عنوان پیامبر برانگیخت، اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، خدا آن را چنان طولانی سازد تا فرزندم مهدی خروج کند. پس از آن عیسی پسر مریم(ع) فرو خواهد آمد و پشت سرش به نماز می‏ایستد و زمین به نور پروردگارش روشن می‏شود و حاکمیت او شرق و غرب [زمین] را دربر می‏گیرد.15
حدیث دوم: همچنین از پیامبر خدا(ص) نقل شده است که:
یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه اسمی و کنیته ککنیتی یملأ الأرض عدلاً کما ملئت جورا، فذلک المهدی.16
در آخرالزمان مردی از فرزندان من قیام می‏کند که اسم او همانند اسم من و کنیه‏اش مثل کنیه من است. زمین را از عدل پر سازد؛ چنان که از ظلم پر شده بود و او مهدی است.17
حدیث سوم: پیامبر اکرم(ص) در حدیثی دیگر فرمود:
المهدی منّی و هو أجلی الجبهه، أقنی الأنف، یملاء الأرض قسطا و عدلاً کما ملئت جورا و ظلما، یملک سبع سنین.18
مهدی از من است، چهره‏ای نورانی دارد، و بینی‏ای خمیده. زمین را از قسط و عدل پر می‏سازد. چنان که از ظلم و جور پر شده بود.
حدیث چهارم: و باز آن حضرت می‏فرماید:
لولم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل اللّه‏ ذلک الیوم حتّی یبعث رجل منّی (أو من أهل بیتی)، یواطی‏ء اسمه اسمی.19
اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن روز را چنان طولانی کند تا در آن روز مردی از من (یا اهل بیتم) قیام کند که اسم او اسم من است.20
حدیث پنجم: در حدیث دیگری چنین می‏خوانیم:
إنّ علیّا سأل النبی، صلی اللّه‏ علیه و آله، أ منّا آل محمد المهدی أم من غیرنا؟ قال رسول الله: بل منّا یختم اللّه‏ به کما فتح.21
علی(ع) از پیامبر(ص) پرسید: آیا مهدی از ما آل محمد است یا غیر ماست؟ رسول خدا(ص) فرمود: بلکه از ماست. خداوند به سبب او ختم کند (کمال بخشد) چنان که به ما آغاز کرد.22
این احادیث پنج گانه بر پنج نکته مهم تأکید دارند:
1. اسلام در صدد گسترش خود در گستره جهان است؛
2. گسترش جهانی اسلام توسط امام زمان(عج) تحقق می‏یابد؛
3. حکومت امام زمان(عج) یک حکومت جهانی است؛
4. جهانی شدن اسلامی بر پایه عدل و قسط قرار دارد؛
5. حکومت جهانی امام زمان(عج) عمری طویل دارد.
اسلام و مبانی فکری و فلسفی جهانی شدن
مبانی فکری و فلسفی تمدن و فرهنگ اسلامی، رهاورد وحی الهی، بعثت انبیا و امامت اولیاست که عقل و فطرت اصیل انسانی بر آن مهر تأیید می‏زند. این مبانی ارکان تمدن اسلامی در چهار قرن گذشته را ساخته و تداوم آن، نوید دهنده جهانی شدن تمدن اسلامی است. برخی از مهم‏ترین این مبانی عبارتند از:
فطرت گرایی: توحید نخستین شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانی اسلام است. از این رو، قرآن با تعابیری چون «لاإله‏الّااللّه‏»،23 «لاإله‏إلّاهو»،24 «لاإله‏إلّاأنا»25 و... اهتمام ویژه خود را بر این اصل ابراز کرده است. یکتاپرستی، نقطه اشتراک همه انسانهایی است که در جامعه جهانی اسلام مشارکت می‏ورزند، و آن، فراگیرترین عامل همگرایی اجتماعی انسانها به شمار می‏رود؛ به همین دلیل، خداوند می‏فرماید:
فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت اللّه‏ التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه‏ ذلک الدین القیّم و لکن أکثر الناس لایعلمون.26
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‏دانند.
عاقبت‏جویی: عاقبت‏جویی یعنی فرجام‏خواهی، و آخرت‏گرایی است که در اندیشه دینی و اسلامی به عنوان اعتقاد به معاد یاد می‏شود. تأکید اسلام بر معاد، به منظور تأسیس یک نظام جهانی است که تا در کنار اعتقاد به مبدأ، بر سرنوشت ساز بودن نقش این باور (اعتقاد به معاد) در جهت‏گیری زندگی فردی، جمعی و جهانی هویدا گردد؛ زیرا، چنین اعتقادی، رفتار اجتماعی را متأثر می‏سازد و آن را تحت کنترل درمی‏آورد. قرآن کریم در این باره می فرماید:
أفحسبتم أنّما خلقناکم عبثا و أنّکم إلینا لاترجعون.27
آیا چنین پنداشتند که شما را بیهوده آفریده‏ایم و هرگز به سوی ما باز نمی‏گردید.
کرامت انسانی: خداوند انسان را گرامی داشته است:
ولقد کرّمنا بنی آدم.28
ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم.
از نظر دین، انسان موجودی هم مادی و هم روحانی است. از این رو، برنامه جهانی شدن تمدن اسلامی با برنامه جهانی شدن غربی که در پی سلطه بر انسان است، از بنیان متفاوت است؛ زیرا، اسلام در پی ارج نهادن به انسانهاست، و تنها، به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پیام دین می‏اندیشد و هرگز درصدد تحمیل عقیده بر او نیست.
با توجه به این سه اصل، برنامه‏های جهانی اسلام عبارتند از:
1. طبقه‏بندی انسانها بر مدار عقیده و ایمان، نه نژاد و خون و...؛
2. نفی سلطه‏گری و سلطه‏پذیری بر اساس قاعده نفی سبیل؛29
3. طرح و اجرای اصول و حقوق مشترک برای همه انسانها، اعم از کافر و مسلمان.
ساختار نظام جهانی اسلام
تحقق ایده جهانی شدن اسلام و قوام آن بر پایه مبانی فکری و فلسفی، منوط به ارکان و ساختاری مناسب است که برخی از آنها عبارتند از:
حاکمیت خداوند سبحان: حاکمیت بر جهان هستی، تنها از آن خداست، در واقع، اراده الهی بر سراسر گیتی حاکم، و ادامه هستی به مدد و فیض او وابسته است. به بیان دیگر، جهان و تمامی ارکان و عناصرش در ید قدرت لایزال الهی قرار دارد و هم اوست که انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده و اداره جامعه بشری رابه وی سپرده است. یعنی این که، خداوند سبحان، حاکمیت خویش در تدبیر جامعه را به انسان واگذاشته که آن نیز، تجلی اراده خداست. در حقیقت، حاکمیت خدا بر روی زمین به دست رهبر برگزیده الهی صورت می‏گیرد که خود او نیز، از سوی امت به جایگاه و منصب رهبری دست یافته است. در چنین نظامی، عقلانیت، معنویت و عدالت، جامعه را به جهانی در مسیر کمال تبدیل می‏کند.
امامت و رهبری: مهم‏ترین ویژگی امامت و رهبری در ساختار نظام جهانی اسلام، برگزیده الهی بودن است. مولای متقیان، علی بن ابی طالب(ع) در این باره فرمود:
و خلّف فیکم ما خلّفت الأنبیاء فی أممها، إذ لم یترکوهم هملاً، بغیر طریق واضح، ولاعلم قائم.30
او نیز چون پیامبران امتهای دیرین برای شما میراثی گذاشت، زیرا که ایشان امت خود را وانگذاردند، مگر به رهنمون راهی روشن و نشانهای معیّن.31
به علاوه، امامت و رهبری از ویژگیهای دیگری برخوردار است. از جمله: مرکز وحدت و یک‏پارچگی، زعامت معنوی و سیاسی، اساس و پایه فعالیت بشریت، هسته مرکزی نظم اجتماعی، مشروعیت بیعت مردم، اسوه فردی و جمعی.
همچنین، رهبری و امامت در نظام جهانی اسلام، محور و قطب ایدئولوژیک به شمار می‏رود. همان گونه که علی(ع) فرمود:
أما واللّه‏ لقد تقمّصها ابن أبی قحافة و إنّه لیعلم أنّ محلّی منها محلّ القطب من الرحی، ینحدر عنّی السیل، ولایرقی إلیّ الطیر.32
آگاه باشید! به خدا سوگند که فلان (ابابکر) خلافت را چون جامه‏ای بر تن کرد و قطعا می‏دانست که جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی آنان چونان محور است در رابطه با آسیاب.
امت واحده: انسانها در نظام جهانی اسلام، در دوران بلوغ و شکوفایی عقلی و معنوی قرار دارند، و به مرحله والای تعالی رسیده‏اند، و بالفعل از ارزشهای واقعی انسانی برخور دارند. جامعه جهانی اسلامی، جامعه‏ای همگون و متکامل است، و در آن، استعدادها و ارزشهای انسانی شکوفا می‏گردد. نیازهای اساسی فطری برآورده می‏شود، از همه ابزارها برای تحقق صلح و عدالت بهره می‏گیرند. و به این دلایل است که خداوند در قرآن می‏فرماید:
و إنّ هذه أمّتکم أمّة واحدة و أنا ربّکم فاتقون.33
و این امت شما، امت واحدی است و من پروردگار شما هستم؛ پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید.
قانون واحد: حدیث ثقلین، گویای آن است که راز دست‏یابی به سعادت دنیوی و اخروی، پیروی از قانون خوب (کتاب الله) و مجری خوب (اهل‏بیت) است. اگرچه، جامعه بشری از نقصان قانون رنج برده است، ولی رنج فقدان مجریان صالح، همواره، عمیق‏تر بوده است. در تهیه قانونی که در جامعه جهانی اسلام حاکمیت می‏یابد، عقل که قادر به ترسیم حدود و تعیین همه جانبه مسائل انسان نیست، دخالتی ندارد. این قانون، قانون شرع است که از سوی خداوندی که به همه نیازهای انسانی آگاهی دارد، نازل شده است. و از این رو، همه جانبه است و کاملاً با فطرت انسانها سازگار است. در دوره تحققق حکومت جهانی اسلام، قانون تمام و کمال (کامل) اسلام یا در حقیقت، سیستم حقوقی اسلام به اجرا در می‏آید، که همه در برابر آن یکسان‏اند، و برای هر شخصی به اندازه توان و استعداد، حقوقی و وظایفی تعیین شده است.
ویژگیهای جهانی‏شدن اسلامی
ویژگیهای نظام جهانی اسلام یا مختصات جهانی شدن اسلامی، با هیچ نظام دیگر قابل مقایسه نیست. در این نظام، جهانی بر پایه معنویت، عقلانیت، انسانیت، عدالت، امنیت،و... شکل می‏گیرد، و از این رو، جامعه‏ای است کامل و متعالی. اینک برخی از این ویژگیها را مرور می‏کنیم:
عدالت: عدالت در نظام جهانی اسلام، فراگیر، گسترده و عمیق است. و به این جهت، جهانی شدن اسلامی، به تاریخ سراسر ظلم و جور جهان پایان می‏دهد، به ریشه‏کنی ستمها و تبعیضها از جامعه بشری می‏پردازد و یک نظام اجتماعی برپایه مساوات و برابری را حکمفرما می‏کند. احادیث زیادی به موضوع عدالت در جامعه جهانی اسلام پرداخته‏اند. ابو سعید خدری ـ از محدثان اهل سنت ـ از پیامبر(ص) چنین نقل می‏کند:
أبشّرکم بالمهدی یملأ الأرض قسطا کما ملئت جورا و ظلما یرضی عنه سکّان السماء و الأرض یقسم المال صحاحا. فقال رجل: ما معنی صحاحا؟ قال: بالسویه بین الناس و یملاء قلوب أمة محمد غنی و یسعهم عدله...34.
شما رابه ظهور مهدی(ع) بشارت می‏دهم که زمین را پر از عدالت می‏کند، همان گونه که از جور و ستم پر شده بود. ساکنان آسمانها و زمین از او راضی می‏شوند و اموال و ثروتها را طور صحیح تقسیم می‏کند. کسی پرسید: معنای تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: به طور مساوی در میان مردم. (سپس فرمود:) و دلهای پیروان محمد را از بی‏نیازی پر می‏کند و عدالتش همه را فرا می‏گیرد.
علی عقبه از پدرش چنین نقل می‏کند:
إذا قام القائم، حکم بالعدل، وارتفع الجور فی أیّامه، و امنت به السبل، و أخرجت الأرض برکاتها، و ردّ کلّ حقّ إلی أهله... ولایجد الرجل منکم یومئذ موضعا لصدقته و لا لبرّه لشمول الغنی جمیع المؤمنین.35
هنگامی که قائم قیام کند؛ بر اساس عدالت حکم کند، و ظلم و جور در دوران او برچیده می‏شود و راهها در پرتو وجودش امن و امان می‏گردد، و زمین برکاتش را خارج می‏سازد، و هر حقّی به صاحبش می‏رسد... و کسی موردی را برای انفاق و صدقه و کمک مالی نمی‏یابد؛ زیرا همه مؤمنان بی‏نیاز و غنی خواهند شد.
و در روایتی دیگر آمده است:
یملاء اللّه‏ به الأرض عدلاً و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا.35
خداوند به وسیله او (حضرت مهدی) زمین را پر از عدل و داد می‏کند؛ پس از آن که از جور و ستم پر شده باشد.
پیشرفت: اطلاعات و صنعت در دوره حکومت جهانی امام عصر(ع) به آخرین درجه تکامل خود می‏رسد؛ به بیان دیگر، در این دوران، هم توسعه علمی و هم توسعه اقتصادی به صورت همه جانبه اتفاق می‏افتد. از این رو، تمام علوم برای دست‏یابی به حداکثر پیشرفت و تولیدات به کار می‏افتد. احادیثی بر این موضوع اشاره دارند که از جمله می‏توان به موارد زیر اشاره کرد:
امام صادق(ع) فرمود:
العلم سبعة و عشرون حرفا فجمع ما جائت به الرسل حرفان، فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة و العشرین حرفا فبشّرما فی‏الناس و ضمّ إلیها الحرفین، حتّی یبّثها سبعة وعشرین حرفا.37
علم و دانش بیست و هفت حرف است، تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آورده‏اند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته‏اند، امّا هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (شعبه و شاخه علم) دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر می‏سازد، و این دو حرف موجود را هم به آن ضمیمه می‏کند تا بیست و هفت حرف کامل و منتشر شود.
در روایت دیگری می‏خوانیم:
إنّه یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و تظهر له الکنوز و لایبقی فی الأرض خراب إلّا یعمره.38
حکومت او، مشرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجینه‏های زمین برای او ظاهر می‏شود و در سراسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند مگر آن را آباد خواهد ساخت.
امام باقر(ع) نیز فرمود:
إذا قام قائمنا وضع یده علی روس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها أحلامهم.39
هنگامی که قائم ما قیام کند دستش را بر سربندگان گذارد و خردهای آنان را گرد آورد و رشدشان را تکمیل گرداند.
معنویت: معنویت در حکومت جهانی آخرالزمان(عج) در حد اعلی است. در روایتی اوصاف یاران آن حضرت چنین آمده است:
رجال لاینامون اللیل لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل یبیتون قیاما علی أطرافهم.40
مردانی که شبها نمی‏خوابند، در نمازشان چنان اهتمامی و تضرعی دارند که انگار زنبوران عسل در کندو وزوز می‏کنند، شب را با نگهبانی‏دادن پیرامون خود به صبح می‏رسانند.
امنیت: در یک حکومت ایده‏آل، امنیت شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنویت است. در حدیثی امنیت عصر ظهور چنین توصیف شده است:
حتی تمشی المرأة بین العراق إلی الشام لاتضع قدمیها إلّا علی النبات و علی رأسها زینتها لا یهیجها سبع و لاتخافه.41
راهها (امن می‏شود چندان که) زن از عراق تا شام برود و پای خود را جز بر روی گیاه نگذارد. جواهراتش را بر سرش بگذارد هیچ درنده‏ای او را به هیجان و ترس نیفکند و او نیز از هیچ درنده‏ای نترسد.
رضایت: امام مهدی(ع) آن‏گونه بر جهان حکومت می‏کنند که «یرضی بخلافته السماوات و الأرض»؛ آسمان و زمین، توأما از خلافت او اظهار رضایت و خشنودی می‏کنند. حکومت او حکومتی است که «یحبّه أهل السموات و الارض»؛ اهل زمین و آسمان از آن خوششان می‏آید و آن را دوست دارند و حکومتی است که «نتیجه و برکات آن برای همه، حتی مردگان، فرج و گشایش است.»42
برکت: خدا به واسطه صالحانی که حکومت جهانی را در دست دارند، برکت را بر آنان ارزانی می‏کند. در حدیث می‏خوانیم:
یتمسحون بسرج الإمام تطلبون بذلک البرکة یحفّون به.43
به زین اسب امام دست می‏سایند تا برکت یابند.
اطاعت: اطاعت از امام زمان(عج) در حکومت جهانی‏اش، خالص و کامل است. در حدیث آمده است:
و یقونه بأنفسهم فی الحروب و یکفونه ما یرید فیهم.44
با جانشان امام را در جنگها یاری می‏کنند و هر دستوری بدیشان بدهد، انجامش می‏دهند.
ابزارهای جهانی شدن اسلامی
نظام جهانی اسلام، برای تحقق خویش، نخست به اصل دعوت و هدایت عمومی و سپس در مواجه با انسانهای لجوج به جهاد فی سبیل الله متکی است زیرا:
1. اصل دعوت و هدایت: قرآن در این باره می‏فرماید:
ما أرسلناک إلّا کافّة للناس بشیرا و ندیرا.45
ما تو را جز برای بشارت و بیم دادن همه مردم نفرستادیم.
و نیز اضافه می‏کند:
قل یا أیهّا الناس إنّی رسول الله إلیکم جمیعا.46
بگو: ای مردم من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.
همچنین، پیامبر گرامی اسلام(ص) رسالت خود را دعوت و هدایت تمامی مردم دانست و فرمود:
...فإنّی رسول اللّه‏ إلی الناس کافّة لأنذر من کان حیّا و یحقّ القول علی الکافرین.47
من پیامبر خدا بر تمامی بشریت هستم، وظیفه دارم زنده‏ها را انذار کنم و هشدار دهم و فرمان عذاب بر کافران مسلم گردد.
دعوت و هدایت اسلامی بر پایه صلح و دوستی قرار دارد؛ زیرا همانگونه که راغب اصفهانی در مفردات می‏نویسد:
الصلح تختص بإزالة النقار بین الناس.
صلح به زدودن کدورت از میان مردم اختصاص دارد و به زدودن آن کمک می‏کند.
خداوند سبحان هم به پیامبر دستور می‏دهد که چنانچه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نیز با او موافقت کن:
و إن جنحوا للسلم فاجنح لها.48
اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی.
2. اصل جهاد و دفاع: اگر دعوت اسلام مؤثر نیفتاد، و انسانهای لجوج به مقابله با اسلام برخاستند، و یا این‏که کسانی که دعوت را پذیرفتند، با خطر مواجه شوند، آن گاه اسلام بر جهاد یا دفاع تأکید می‏ورزد. به آیاتی در این باره توجه کنید:
1. یا أیّها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و مأویهم جهنّم و بئس المصیر.49
ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند!
2. وقاتلوا فی سبیل اللّه‏ الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا إنّ‏اللّه‏ لایحبّ المعتدین.50
و در راه خدا با کسانی که با شما می‏جنگند، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید، که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی‏دارد.
3. و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و أخرجوهم من حیث أخرجوکم و الفتنة أشدّ من القتل و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقاتلوکم فیه فإن قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین.51
و آنها (بت پرستانی را که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند) هر کجا یافتنید؛ به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون کردند (مکه)، آنها را بیرون کنید و فتنه (و بت‏پرستی) از کشتار هم بدتر است و با آنها در مسجدالحرام (در منطقه حرم) جنگ نکنید مگر این که در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آنجا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید و چنین است جزای کافران!
پی‏نوشتها :
1 .حسام الدین، واعظ (استاد دانشگاه لیدز انگلستان)، جهانی شدن جهان اسلام و سیاست های جهانی، منبع: heep:// WWW.corporatewatch.org
2 .فرانسیس فوکویاما،«اسلام و جهان مدرن،» ترجمه سعید کوشا، مجله آفتاب، شماره 14 (فروردین 1381) ص 74.
3 .سوره قصص (28)، آیه 5و6.
4 .ترجمه این آیه و آیات بعدی از ترجمه فارسی قرآن اثر آیت‏الله ناصر مکارم شیرازی اخذ شده است.
5 .جمعی از سخنرانان، گفتمان مهدویت (سخنرانی گفتمان اول و دوم) (قم: بوستان کتاب، 1381) ص 32. (سخنرانی آیت‏الله محمدهادی معرفت تحت عنوان امام مهدی (عج) در قرآن)
6 .سوره حجر (15)، آیه 38 ـ 36.
7 .جمعی از سخنرانان، همان، ص 72 (سخنرانی آیت‏الله هاشمی رفسنجانی تحت عنوان حکومت واحد جهانی)
8 .سوره توبه (9)، آیه 33.
9 .عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی (الشیخ الحویزی) تفسیر نورالثقلین، ج 3 (قم: علمیه،بی‏تا) ص 507.
10.سوره انبیاء (21)، آیه 105.
11.جمعی از سخنرانان، همان، ض 104 و 37 (سخنرانی آیت‏الله معرفت و سخنرانی آیت‏الله محمد واعظ زاده خراسانی تحت عنوان امام مهدی (عج) در قرآن، سنت و تاریخ).
12.سوره نور (24)، آیه 55.
13.جمعی از سخنرانان، همان، ص 38. (سخنرانی آیت‏الله معرفت).
14.محمدباقر مجلسی، بحارلانوار، ج51 (بیروت: دارلمعرفه، 304) ص 71، ح12.
15.جمعی از سخنرانان، همان، ص 78. (سخنرانی علامه مرتضی عسگری تحت عنوان امام مهدی (عج) در احادیث اهل سنت).
16.سبط این جوزی، تذکرة خواص الامه(لبنان: مؤسسه اهل البیت(ع)، 1406) ص 377.
17.جمعی از سخنرانان، همان، ص 89.(سخنرانی علامه عسگری)
18.یحیی بن الحسن بن الحسین الاسدی الربعی الحلی (ابن بطریق) العمده (قم: مؤسسه الامام الصادق (ع)، 1412) ص 433.
19.جمعی از سخنرانان، همان، ص 90.(سخنرانی علامه عسکری).
20.الربعی الحلی (ابن بطریق) همان، ص 434.
21.جمعی از سخنرانان، همان، ص 91(سخنرانی علامه عسکری).
22.همان، ص 92.
23.سوره صافات(37)،آیه 34.
24.سوره نحل(16)، آیه 2.
25.سوره مؤمنون(23)، آیه 115.
26.سوره بقره(2)،آیه 163.
27.سوره روم (30)، آیه 30.
28.سوره اسراء(17)، آیه 71.
29.این قاعده که از آیه شریفه «ولن یجعل اللّه‏ للکافرین علی‏المؤمنین سبیلاً» (سوره نساء(4) آیه 141) گرفته شده هرگونه سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کافران بر مسلمانان را نفی می‏کند.
30.نهج البلاغه، خطبه اوّل.
31.ترجمه این عبارت نهج البلاغه و عبارت‏های دیگر، از ترجمه محمد فولادوند انتخاب شده است.
32.نهج البلاغه، خطبه 3.
33.سوره مؤمنون (23)، آیه 52.
34.مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجی، نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار (بیروت: الدار العالیه، 405) ص 200.
35.لطف الله الصافی الگلپایگانی، منتخب الاثر (قم: منشورات مکتبة الصدر، 1372) ص 170.
36.ابو علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری (بیروت: دارالمعرفه، بی‏تا) ص 98.
37.محمدباقر مجلسی، همان، ج 52. ص 336.
38.محمدبن علی الصبان، اسعاف الراغبین، باب دوم (لبنان: بیروت، 1398) ص 141ـ 140.
39.محمدباقر مجلسی، همان، ص 328.
40.همان، ص 307.
41.الصافی الگلپایگانی، همان، ص 474.
42.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1 (قم: دارلحدیث، 1416) ص187.
43.همان.
44.همان.
45.سوره سبأ(34)، آیه 28.
46.سوره اعراف (7)، آیه 158.
47.علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، مکاتیب الرسول (بیروت، دارالمهاجر، بی‏تا)ص90.
48.سوره انفال (8)، آیه 61.
49.سوره توبه (9)، آیه 73.
50.سوره بقره (2)، آیه 19.
51.همان، آیه 191.